تورم از 7 سال پيش 600 درصد افزايش پيدا كرده، اين يعني فاجعه!
محمدرضا باهنر، دبيركل جامعه اسلامي مهندسين گفت: دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب ميدانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناحهاي مختلف استفاده كرده است؛
محمدرضا باهنر، دبيركل جامعه اسلامي مهندسين گفت: دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب ميدانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناحهاي مختلف استفاده كرده است؛
دولت پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب مي دانم
اينكه من بگويم چون دولت مستقر مثلاً هم حزبي من نيست، من بايد چوب لاي چرخش بگذارم، آزار و اذيتش بكنم و دنبال اين باشم كه دولت زمين بخورد، اصلاً كار درست نيست. مقام معظم رهبري بارها و بارها فرمودند كه من از دولت مستقر حمايت مي كنم و به همه هم توصيه كردند كه بايد از دولت مستقر حمايت بكنند. متأسفانه بعضي وقت ها جريانات سياسي تند در مجلس اتهاماتي را عليه ما و برخي ديگر از شخصيت ها مثل آقاي لاريجاني، مطرح مي كنند كه شما موقعي كه در مجلس بوديد از دولت آقاي خاتمي يا دولت آقاي روحاني حمايت كرديد، شما كه راستي بوديد، چرا از اين دولت هاي مثلاً چپي حمايت كرديد. در حالي كه توجه نمي كنند كه ما در مجلس بوديم و مجلس وظيفه اش است تا از دولت مستقر حمايت بكند. دولت هم البته موظف است هواي مجلس را داشته باشد. دولت هم بايد روي حساسيت هاي مجلس حساس باشد. اگر وضعيت به اينجا برسد، آن وقت وفاق ملي معنا مي دهد. من در مجموع، دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب مي دانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناح هاي مختلف استفاده كرده است؛ از تندوتيزهاي شان استفاده نكرده است. آدم هاي هنجارشكن و آدم هايي كه به قول معروف، بر صورت همديگر پنجه بيندازند، در اين دولت انتخاب نشده است. به همين دليل، جريانات تند سياسي هر دو طرف، از دست آقاي پزشكيان دل خوشي ندارند؛ هم اصلاح طلبان تندرو، مي گويند اي بابا، چه شد؟ قرار بود فلان باشد، چرا نشد؟ و هم بعضي از جرياناتي مسما به اصول گرايي. * بعضي مي گويند كه اين وفاق جناحي شده است؟ اين وفاق ملي هم باز معنا و مفهوم دارد؛ بايد ديد كه معنا و مفهومش چيست. يك زماني مرحوم آقاي هاشمي رفسنجاني در دولتش به دولتمرداني كه مي خواستند بحث سياسي بكنند، خيلي راحت مي گفتند براي كارهاي سياسي من هستم، كافي است؛ شما برويد كارهاي تخصصي تان را بكنيد. شما نبايد خيلي كار سياسي كنيد. واقعاً هم همين است؛ يعني وزير كشاورزي، وزير صمت، وزير نفت، سازمان برنامه وبودجه، وزير اقتصاد و امثال اينها، قرار نيست كه اينها كار سياسي بكنند. اگر سازمان برنامه وبودجه ببيند كه كدام شهرستان رأي بيشتر به دولتش داده است تا به آن پول بيشتر بدهد و آن كه كمتر رأي داده، پول كمتر بدهد، اين اصلاً حكمراني نيست؛ اين بچه بازي است. مسأله وفاق ملي اين است كه هر دولتي كه روي كار مي آيد، بايد با مجلس هماهنگ باشد. مجلسي كه روي كار مي آيد بايد از دولت مستقر، ولو اينكه در جريان خودش نباشد، حمايت كند.مي خواهم بگويم كه كار وفاق ملي اينها است؛ بايد اين كارها را انجام داد. همه مان بايد آقاي پزشكيان را كمك بكنيم. اينكه ايشان از نيروهاي تندوتيزي كه پنجه بر صورت همديگر بكشند، نياورده است، بسيار خوب است؛ يعني كار خوبي كرده است.كنار پزشكيان بايد اتاق فكر تشكيل شود
بالاخره ايشان نيروها را چيده است؛ حتي يك سري اشتباهات تاكتيكي را هم ممكن است كرده باشد. به عنوان نمونه، آقاي پزشكيان براي چيدن كابينه سفره را خيلي پهن كرد؛ روز آخر براي هر وزارت خانه اي پنج نفر، شش نفر، ده نفر و حتي پانزده نفر اسم شان مطرح بود. بالاخره همه ما هواي نفس داريم؛ موقعي كه مثلاً از اين 15 نفر كه براي فلان وزارتخانه معرفي شدند، يكي شان را انتخاب بكنيم، آن 14 نفر ديگر ممكن است دل خور شوند و بگويند ما چه مشكلي داشتيم؛ مگر ما گردن مان كج بود يا طور ديگري بوديم كه انتخاب مان نكرد. اين عمليات مي توانست طوري انجام بشود كه اين نوع دلخوري ها را هم به وجود نياورد. حالا ديگر گذشته است و از آنها بايد بگذريم؛ ولي دولت، دولت خوبي است. مجلس هم خيلي خوب كار كرد؛ بسيار كار ماهرانه اي كرد كه به همه وزراي آقاي پزشكيان رأي داد. من در همان روز بعد از انتخاب آقاي پزشكيان در مرحله دوم، روز شنبه اش، يك ملاقات مفصل با آقاي دكتر قاليباف داشتم و در مورد همين مسائل يك مقداري با ايشان صحبت كردم و گفتم كه الآن واقعاً موقعي است كه مجلس بايد با همه توان از دولت حمايت بكند. الحمدالله كار خوبي هم كردند. ناترازي هاي اجتماعي هم بسيار است. بله. در كنار دست آقاي پزشكيان بايد يك سري اتاق هاي فكر تشكيل بشود و بنشينند براي اين مشكلات اساسي مملكت فكر و چاره بينديشند. عرض كردم اينها همه شان راهكار دارد، اما سخت است؛ بعضي هاي شان واقعاً جراحي است. ما بايد در كشورمان مصرف انرژي را ترازمند بكنيم. يك زماني در مناظره ها و ميزگردها گفتند كه قيمت انرژي مان را بايد اصلاح بكنيم. بعداً از بس كه عليه اين حرف گفتند و گفتند كه الآن مي گويند بنزين را گران نمي كنيم. خب، نمي شود بنزين را گران نكرد؛ بنزيني كه اينجا ليتر 3000 تومان است، در كشورهاي دورتادور ما ليتري 50 هزار تومان است كه در نتيجه، روزي 20ميليون ليتر بنزين از كشور قاچاق مي شود. ما به عنوان كشوري كه بزرگترين منابع انرژي نفت و گاز را داريم، الآن به شدت در انرژي ناترازي داريم و بنزين وارد مي كنيم. مي خواهم بگويم كه دولت به عنوان كارگزار حاكميت، بايد اعتماد لازم را نزد مردم به دست آورد. بله، بايد مشكل بي اعتمادي را حل كند. من يك مثال مي زنم؛ دولت آقاي احمدي نژاد با اينكه اشكالاتي داشت، اما در جريان هدفمندي يارانه ها يك همكاري جدي بين مجلس و آن دولت به وجود آمد. ما براي اينكه يارانه انرژي را هدفمند كنيم، حدود 100 اقدام لازم را ليست كرديم؛ يك سري اقدامات پيشيني، يك سري اقدامات حين اجرا و يك سري هم اقدامات پسيني بود. بعد هم به اين نتيجه رسيديم كه بايد به هر ايراني 40هزار تومان يارانه انرژي بدهيم. اين پول ها نيز به حساب هاي مردم رفت، اما گفتيم تا قيمت انرژي عوض نشود اين پول را نمي توانيد از حساب تان برداريد. جالب است كه آن موقع ملت مي گفتند قيمت را تغيير دهيد؛ چون مي خواستند از حساب هاي شان پول بردارند. بعد هم خود آقاي رييس جمهور سه دفعه آمد به صورت زنده با مردم صحبت كرد كه اين طرح مزايا، اشكالات و گرفتاري هايش چيست. در اين سبك اقدام ما دقيقاً مشخص كرديم كه اقدام كننده كيست، زمان اقدام كي است و چه نوع اقدامي بايد انجام بدهيم؛ همه اينها را تيك مي زديم. من واقعاً اين حرف را قبول ندارم كه ما دولت هاي گذشته را صفر و صدي ببينيم و بگوييم يا خيلي بد بودند و يا خيلي خوب. دولت دكتر روحاني هم خيلي كارهاي مثبت كرد، اما اينكه آقاي رييس جمهور بيايد و بگويد من خودم هم خبر نداشتم كه بنزين كي گران مي شود، معلوم است كه پيامدش همان طوري مي شود كه يادتان است. اين مسئله يك مسئله اي روشن است؛ الآن 35 تا 40درصد از خانواده هاي كشورمان ماشين و خودرو ندارند و آنهايي كه خودرو دارند، ماهي 60 ليتر بنزين 1500توماني مي گيرند و ماهي بي نهايت هم بنزين 3هزارتوماني مي توانند مصرف كنند؛ آنهايي كه خودرو ندارد از اين امتياز بي بهره اند. بالاخره اين مسئله بايد يكجايي حل بشود. يك زماني يك طرحي را روي دست گرفتند كه به آن طرح وان مي گفتند. همان طرحي كه در كيش اجرا شد؟ بله. من نمي خواهم روي آن تأكيد بكنم، ولي مي خواهم بگويم كه اين طرح مي گفت ما به جايي اينكه به ماشين ها بنزين بدهيم، بايد به آدم ها بنزين بدهيم و بگوييم هر ايراني روز يك ليتر سهميه بنزين دارد. در اين صورت، خانواده اي كه بنزينش را نمي خواهد و نياز ندارد، مي تواند آن را بفروشد. يعني در بورس بفروشد؟ نه، اصلاً بورس هم نمي خواهد؛ هرجايي مي شود آن را فروخت. مثلاً همين الآن براي خريد سيم كارت هاي اعتباري، بورس هم لازم نيست؛ در سوپري هم برويد مي توانيد سيم كارت اعتباري بخريد. از نظر سيستماتيك اين هم كاري ندارد؛ كسي كه بنزين اضافه دارد، مي تواند برود در سوپري، بورس و حتي بانك بفروشد؛ كافي است بگويند كه هر كسي بنزين اضافه دارد فلان بانك مي خرد. در اين صورت، چون 40درصد مردم از گران شدن بنزين سود مي برند و 50درصد هم ضرر مي كنند، خود اين برنامه در بازار تعادل ايجاد مي كند. ديگر لازم نيست كه بنزين را يك دفعه گران بكنيد تا يك عده از مردم را عصباني كنيم. انتظار من الآن از دولت آقاي پزشكيان اين است كه بايد اتاق هاي فكر دور دولت تشكيل بشود و اينها با هماهنگي مجلس و قوه قضاييه براي بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب، فكري بكنند. بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب است؛ يعني اگر اقدام نكنند، خود آن به سراغ تان مي آيد. همين وضع انرژي را ببينيد، ما در دو سال آينده بزرگترين واردكننده بنزين در خاورميانه مي شويم. آيا اين خوب است كه ما به عنوان كشوري داراي بزرگترين منابع انرژي، واردكننده بنزين باشيم؟ بايد يك جوري حلش كرد؛ الآن در كشور ما روز 120ميليون ليتر بنزين مصرف مي شود. * دولتي كه تازه روي كار آمده است، حالا با همه مشكلاتي كه دارد، مي خواهد قيمت بنزين را مثلاً از 3 هزار تومان به 15 هزار يا 20 هزار تومان برساند، به نظر شما آيا رابطه حاكميت و مردم بعد از بحران هاي 96، 98 و 1401، اينقدر با همديگر همدلانه است كه بتواند مردم را نسبت به اين تصميم قانع كند؟ حالا شما بحث بنزين و امثال آن را مطرح كرديد، من در مورد تورم به شما مي گويم كه ما در طول صدسال اخير تاريخ ايران، يعني پنجاه سال قبل از انقلاب و پنجاه سال بعد از انقلاب، هيچ وقت هفت سال پشت سر هم تورم 40درصدي نداشتيم؛ اما الآن اين را داريم و اين خيلي زياد است؛ فاجعه است. يك سري عواملي است كه اين تورم را ايجاد مي كند؛ اين جوري نيست كه مجلس بگويد من تصويب كردم كه تورم نباشد و آن هم گوش مي كند؛ تورم به قانون يا دستور رييس جمهور گوش نمي كند. صد عامل، تورم زا است؛ اين عوامل را درستش بكنيد تا اين تورم آرام بشود. ما در سال 74، زمان دولت آقاي هاشمي رفسنجاني تورم 49ونيم درصدي را هم داشتيم، اما بلافاصله ترمزدستي را كشيديم و سال بعدش 12 درصد شد. راجع به محاسبه رشد تورم هم اين را به شما بگويم كه 7 سال تورمِ 40 درصدي، 280 درصد نمي شود؛ زيرا اين تصاعد هندسي است؛ يعني 7 تا 40 درصد پشت سر هم، 600 درصد مي شود و اين وحشتناك است. حالا كه مي خواهيد جلو اين تورم را بگيريد، چه كار بايد بكنيد؟ چند روز پيش نماينده جديد مجلس آمده بود، من با ايشان صحبت كردم و گفتم شما اولين مطالبه اي كه از حوزه انتخابيه خود داريد اين است كه مثلاً كارمندي مي گويد تورم 40درصد است، اما حقوق ما 20 درصد اضافه شده است؛ اين عادلانه نيست. شما مي گوييد چشم، من رفتم در مجلس حقوق شما را هم 40 درصد مي كنم. به محض اينكه حقوق اينها را 40 درصد كرديد، آن وقت تورم مي شود 50 درصد. اگر حقوق را 50 درصد كرديد، تورم 70 درصد مي شود. بنابراين، مشكل تورم مسئله كوچك نيست كه شما فكر كنيد كه با يك مصوبه اي بشين پاشو مي توانيد تورم را مديريت و مهار بكنيد؛ امكانات و پيچيدگي هاي آن را نيز در نظر بگيريد.محمدرضا باهنر، دبيركل جامعه اسلامي مهندسين گفت: دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب ميدانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناحهاي مختلف استفاده كرده است؛
دولت پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب مي دانم
اينكه من بگويم چون دولت مستقر مثلاً هم حزبي من نيست، من بايد چوب لاي چرخش بگذارم، آزار و اذيتش بكنم و دنبال اين باشم كه دولت زمين بخورد، اصلاً كار درست نيست. مقام معظم رهبري بارها و بارها فرمودند كه من از دولت مستقر حمايت مي كنم و به همه هم توصيه كردند كه بايد از دولت مستقر حمايت بكنند. متأسفانه بعضي وقت ها جريانات سياسي تند در مجلس اتهاماتي را عليه ما و برخي ديگر از شخصيت ها مثل آقاي لاريجاني، مطرح مي كنند كه شما موقعي كه در مجلس بوديد از دولت آقاي خاتمي يا دولت آقاي روحاني حمايت كرديد، شما كه راستي بوديد، چرا از اين دولت هاي مثلاً چپي حمايت كرديد. در حالي كه توجه نمي كنند كه ما در مجلس بوديم و مجلس وظيفه اش است تا از دولت مستقر حمايت بكند. دولت هم البته موظف است هواي مجلس را داشته باشد. دولت هم بايد روي حساسيت هاي مجلس حساس باشد. اگر وضعيت به اينجا برسد، آن وقت وفاق ملي معنا مي دهد. من در مجموع، دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب مي دانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناح هاي مختلف استفاده كرده است؛ از تندوتيزهاي شان استفاده نكرده است. آدم هاي هنجارشكن و آدم هايي كه به قول معروف، بر صورت همديگر پنجه بيندازند، در اين دولت انتخاب نشده است. به همين دليل، جريانات تند سياسي هر دو طرف، از دست آقاي پزشكيان دل خوشي ندارند؛ هم اصلاح طلبان تندرو، مي گويند اي بابا، چه شد؟ قرار بود فلان باشد، چرا نشد؟ و هم بعضي از جرياناتي مسما به اصول گرايي. * بعضي مي گويند كه اين وفاق جناحي شده است؟ اين وفاق ملي هم باز معنا و مفهوم دارد؛ بايد ديد كه معنا و مفهومش چيست. يك زماني مرحوم آقاي هاشمي رفسنجاني در دولتش به دولتمرداني كه مي خواستند بحث سياسي بكنند، خيلي راحت مي گفتند براي كارهاي سياسي من هستم، كافي است؛ شما برويد كارهاي تخصصي تان را بكنيد. شما نبايد خيلي كار سياسي كنيد. واقعاً هم همين است؛ يعني وزير كشاورزي، وزير صمت، وزير نفت، سازمان برنامه وبودجه، وزير اقتصاد و امثال اينها، قرار نيست كه اينها كار سياسي بكنند. اگر سازمان برنامه وبودجه ببيند كه كدام شهرستان رأي بيشتر به دولتش داده است تا به آن پول بيشتر بدهد و آن كه كمتر رأي داده، پول كمتر بدهد، اين اصلاً حكمراني نيست؛ اين بچه بازي است. مسأله وفاق ملي اين است كه هر دولتي كه روي كار مي آيد، بايد با مجلس هماهنگ باشد. مجلسي كه روي كار مي آيد بايد از دولت مستقر، ولو اينكه در جريان خودش نباشد، حمايت كند.مي خواهم بگويم كه كار وفاق ملي اينها است؛ بايد اين كارها را انجام داد. همه مان بايد آقاي پزشكيان را كمك بكنيم. اينكه ايشان از نيروهاي تندوتيزي كه پنجه بر صورت همديگر بكشند، نياورده است، بسيار خوب است؛ يعني كار خوبي كرده است.كنار پزشكيان بايد اتاق فكر تشكيل شود
بالاخره ايشان نيروها را چيده است؛ حتي يك سري اشتباهات تاكتيكي را هم ممكن است كرده باشد. به عنوان نمونه، آقاي پزشكيان براي چيدن كابينه سفره را خيلي پهن كرد؛ روز آخر براي هر وزارت خانه اي پنج نفر، شش نفر، ده نفر و حتي پانزده نفر اسم شان مطرح بود. بالاخره همه ما هواي نفس داريم؛ موقعي كه مثلاً از اين 15 نفر كه براي فلان وزارتخانه معرفي شدند، يكي شان را انتخاب بكنيم، آن 14 نفر ديگر ممكن است دل خور شوند و بگويند ما چه مشكلي داشتيم؛ مگر ما گردن مان كج بود يا طور ديگري بوديم كه انتخاب مان نكرد. اين عمليات مي توانست طوري انجام بشود كه اين نوع دلخوري ها را هم به وجود نياورد. حالا ديگر گذشته است و از آنها بايد بگذريم؛ ولي دولت، دولت خوبي است. مجلس هم خيلي خوب كار كرد؛ بسيار كار ماهرانه اي كرد كه به همه وزراي آقاي پزشكيان رأي داد. من در همان روز بعد از انتخاب آقاي پزشكيان در مرحله دوم، روز شنبه اش، يك ملاقات مفصل با آقاي دكتر قاليباف داشتم و در مورد همين مسائل يك مقداري با ايشان صحبت كردم و گفتم كه الآن واقعاً موقعي است كه مجلس بايد با همه توان از دولت حمايت بكند. الحمدالله كار خوبي هم كردند. ناترازي هاي اجتماعي هم بسيار است. بله. در كنار دست آقاي پزشكيان بايد يك سري اتاق هاي فكر تشكيل بشود و بنشينند براي اين مشكلات اساسي مملكت فكر و چاره بينديشند. عرض كردم اينها همه شان راهكار دارد، اما سخت است؛ بعضي هاي شان واقعاً جراحي است. ما بايد در كشورمان مصرف انرژي را ترازمند بكنيم. يك زماني در مناظره ها و ميزگردها گفتند كه قيمت انرژي مان را بايد اصلاح بكنيم. بعداً از بس كه عليه اين حرف گفتند و گفتند كه الآن مي گويند بنزين را گران نمي كنيم. خب، نمي شود بنزين را گران نكرد؛ بنزيني كه اينجا ليتر 3000 تومان است، در كشورهاي دورتادور ما ليتري 50 هزار تومان است كه در نتيجه، روزي 20ميليون ليتر بنزين از كشور قاچاق مي شود. ما به عنوان كشوري كه بزرگترين منابع انرژي نفت و گاز را داريم، الآن به شدت در انرژي ناترازي داريم و بنزين وارد مي كنيم. مي خواهم بگويم كه دولت به عنوان كارگزار حاكميت، بايد اعتماد لازم را نزد مردم به دست آورد. بله، بايد مشكل بي اعتمادي را حل كند. من يك مثال مي زنم؛ دولت آقاي احمدي نژاد با اينكه اشكالاتي داشت، اما در جريان هدفمندي يارانه ها يك همكاري جدي بين مجلس و آن دولت به وجود آمد. ما براي اينكه يارانه انرژي را هدفمند كنيم، حدود 100 اقدام لازم را ليست كرديم؛ يك سري اقدامات پيشيني، يك سري اقدامات حين اجرا و يك سري هم اقدامات پسيني بود. بعد هم به اين نتيجه رسيديم كه بايد به هر ايراني 40هزار تومان يارانه انرژي بدهيم. اين پول ها نيز به حساب هاي مردم رفت، اما گفتيم تا قيمت انرژي عوض نشود اين پول را نمي توانيد از حساب تان برداريد. جالب است كه آن موقع ملت مي گفتند قيمت را تغيير دهيد؛ چون مي خواستند از حساب هاي شان پول بردارند. بعد هم خود آقاي رييس جمهور سه دفعه آمد به صورت زنده با مردم صحبت كرد كه اين طرح مزايا، اشكالات و گرفتاري هايش چيست. در اين سبك اقدام ما دقيقاً مشخص كرديم كه اقدام كننده كيست، زمان اقدام كي است و چه نوع اقدامي بايد انجام بدهيم؛ همه اينها را تيك مي زديم. من واقعاً اين حرف را قبول ندارم كه ما دولت هاي گذشته را صفر و صدي ببينيم و بگوييم يا خيلي بد بودند و يا خيلي خوب. دولت دكتر روحاني هم خيلي كارهاي مثبت كرد، اما اينكه آقاي رييس جمهور بيايد و بگويد من خودم هم خبر نداشتم كه بنزين كي گران مي شود، معلوم است كه پيامدش همان طوري مي شود كه يادتان است. اين مسئله يك مسئله اي روشن است؛ الآن 35 تا 40درصد از خانواده هاي كشورمان ماشين و خودرو ندارند و آنهايي كه خودرو دارند، ماهي 60 ليتر بنزين 1500توماني مي گيرند و ماهي بي نهايت هم بنزين 3هزارتوماني مي توانند مصرف كنند؛ آنهايي كه خودرو ندارد از اين امتياز بي بهره اند. بالاخره اين مسئله بايد يكجايي حل بشود. يك زماني يك طرحي را روي دست گرفتند كه به آن طرح وان مي گفتند. همان طرحي كه در كيش اجرا شد؟ بله. من نمي خواهم روي آن تأكيد بكنم، ولي مي خواهم بگويم كه اين طرح مي گفت ما به جايي اينكه به ماشين ها بنزين بدهيم، بايد به آدم ها بنزين بدهيم و بگوييم هر ايراني روز يك ليتر سهميه بنزين دارد. در اين صورت، خانواده اي كه بنزينش را نمي خواهد و نياز ندارد، مي تواند آن را بفروشد. يعني در بورس بفروشد؟ نه، اصلاً بورس هم نمي خواهد؛ هرجايي مي شود آن را فروخت. مثلاً همين الآن براي خريد سيم كارت هاي اعتباري، بورس هم لازم نيست؛ در سوپري هم برويد مي توانيد سيم كارت اعتباري بخريد. از نظر سيستماتيك اين هم كاري ندارد؛ كسي كه بنزين اضافه دارد، مي تواند برود در سوپري، بورس و حتي بانك بفروشد؛ كافي است بگويند كه هر كسي بنزين اضافه دارد فلان بانك مي خرد. در اين صورت، چون 40درصد مردم از گران شدن بنزين سود مي برند و 50درصد هم ضرر مي كنند، خود اين برنامه در بازار تعادل ايجاد مي كند. ديگر لازم نيست كه بنزين را يك دفعه گران بكنيد تا يك عده از مردم را عصباني كنيم. انتظار من الآن از دولت آقاي پزشكيان اين است كه بايد اتاق هاي فكر دور دولت تشكيل بشود و اينها با هماهنگي مجلس و قوه قضاييه براي بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب، فكري بكنند. بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب است؛ يعني اگر اقدام نكنند، خود آن به سراغ تان مي آيد. همين وضع انرژي را ببينيد، ما در دو سال آينده بزرگترين واردكننده بنزين در خاورميانه مي شويم. آيا اين خوب است كه ما به عنوان كشوري داراي بزرگترين منابع انرژي، واردكننده بنزين باشيم؟ بايد يك جوري حلش كرد؛ الآن در كشور ما روز 120ميليون ليتر بنزين مصرف مي شود. * دولتي كه تازه روي كار آمده است، حالا با همه مشكلاتي كه دارد، مي خواهد قيمت بنزين را مثلاً از 3 هزار تومان به 15 هزار يا 20 هزار تومان برساند، به نظر شما آيا رابطه حاكميت و مردم بعد از بحران هاي 96، 98 و 1401، اينقدر با همديگر همدلانه است كه بتواند مردم را نسبت به اين تصميم قانع كند؟ حالا شما بحث بنزين و امثال آن را مطرح كرديد، من در مورد تورم به شما مي گويم كه ما در طول صدسال اخير تاريخ ايران، يعني پنجاه سال قبل از انقلاب و پنجاه سال بعد از انقلاب، هيچ وقت هفت سال پشت سر هم تورم 40درصدي نداشتيم؛ اما الآن اين را داريم و اين خيلي زياد است؛ فاجعه است. يك سري عواملي است كه اين تورم را ايجاد مي كند؛ اين جوري نيست كه مجلس بگويد من تصويب كردم كه تورم نباشد و آن هم گوش مي كند؛ تورم به قانون يا دستور رييس جمهور گوش نمي كند. صد عامل، تورم زا است؛ اين عوامل را درستش بكنيد تا اين تورم آرام بشود. ما در سال 74، زمان دولت آقاي هاشمي رفسنجاني تورم 49ونيم درصدي را هم داشتيم، اما بلافاصله ترمزدستي را كشيديم و سال بعدش 12 درصد شد. راجع به محاسبه رشد تورم هم اين را به شما بگويم كه 7 سال تورمِ 40 درصدي، 280 درصد نمي شود؛ زيرا اين تصاعد هندسي است؛ يعني 7 تا 40 درصد پشت سر هم، 600 درصد مي شود و اين وحشتناك است. حالا كه مي خواهيد جلو اين تورم را بگيريد، چه كار بايد بكنيد؟ چند روز پيش نماينده جديد مجلس آمده بود، من با ايشان صحبت كردم و گفتم شما اولين مطالبه اي كه از حوزه انتخابيه خود داريد اين است كه مثلاً كارمندي مي گويد تورم 40درصد است، اما حقوق ما 20 درصد اضافه شده است؛ اين عادلانه نيست. شما مي گوييد چشم، من رفتم در مجلس حقوق شما را هم 40 درصد مي كنم. به محض اينكه حقوق اينها را 40 درصد كرديد، آن وقت تورم مي شود 50 درصد. اگر حقوق را 50 درصد كرديد، تورم 70 درصد مي شود. بنابراين، مشكل تورم مسئله كوچك نيست كه شما فكر كنيد كه با يك مصوبه اي بشين پاشو مي توانيد تورم را مديريت و مهار بكنيد؛ امكانات و پيچيدگي هاي آن را نيز در نظر بگيريد.محمدرضا باهنر فعال سياسي اصولگرا گفت: من در مورد تورم به شما ميگويم كه ما در طول صدسال اخير تاريخ ايران، يعني پنجاه سال قبل از انقلاب و پنجاه سال بعد از انقلاب،
40 درصد از مردم خودرو ندارند و از يارانه بنزين بيبهره هستند. نبايد از كسي كه بدون پشتوانه حزب به قدرت رسيده توقع پاسخگويي داشت.
آقاي پزشكيان در طول دوران تبليغات انتخاباتي صحبت از اين مي كردند كه ما نبايد با همديگر دعوا كنيم، كشور بايد به دست سلايق مختلف باشد؛ كشور متعلق به يكي از دو جناح نيست. مي خواستم به عنوان نخستين سوال از شما بپرسم كه اساساً الزامات وفاق ملي كه آقاي پزشكيان مطرح كردند چيست؟ آيا مي توان وفاق ملي را به عنوان يك امر سياسي در كشور قبول كرد؟ آيا وفاق ملي يك استراتژي مثلاً كوتاه مدت است براي عبور از يك مقطعي و رسيدن به مقطع بعدي؟
من بارها و بارها اين مسأله را عرض كردم كه بالاخره نظام جمهوري اسلامي پايه هاي قدرتش از آراء مردم شكل مي گيرد. ممكن است چنين نظامي در كشورهاي مختلف اسامي مختلفي داشته باشد؛ يكي مي گويد جمهوري، يكي مي گويد دموكراسي و امثال آن، ولي ما به آن مي گوييم مردم سالاري ديني. خيلي به اسمش كار نداريم؛ ولي من اعتقاد جدي دارم كه به طور كلي، حكومت هايي مبتني بر رأي مردم و مردم سالاري، يكي از ابزارهاي غير قابل اجتناب آنها، مسئله حزب است. ما بايد در كشور چهار پنج حزب فراگير قدرتمند و پاسخگو داشته باشيم. فكر مي كنم در اين قضيه دست مان حقيقتاً خالي است. حالا يك زماني بعضي از احزاب شكل مي گيرند، ولي اينها ميرايند و خيلي دائمي نيستند. البته در وزارت كشور صد و سي چهل دسته، گروه، جناح و... مجوز حزب دارند و حتي ما خود ما، جامعه اسلامي مهندسين، مجوز داريم، اما اينها يك جزاير كوچك جدا از هم اند. اينها بعضاً اصلاً هيچ فعاليت ندارند و مجوزي آن نيز آن در جيب يك آقايي يا در كيف يك خانمي است؛ براي روز مبادا كه مثلاً ما مجوز گرفتيم. بعضي ها هم كه فعال اند، نزديك انتخابات كه مي شود با همديگر جمع بندي هايي مي كنند جناح هايي، مجموعه هايي و جبهه هايي را تشكيل مي دهند و فعاليت انتخاباتي مي كنند. اينها دوباره بعد از برگزاري انتخابات تا دوره انتخابات بعدي عملاً تعطيل اند. كساني هم كه با رأي مردم به قدرت مي رسند، عموماً خيلي تعهدي به حزب مدافع خودشان ندارند؛ يعني موقعي كه رأي آوردند و به قدرت رسيدند، مي گويند چه حزبي؟ چه چيزي؟ ما كار خودمان را مي كنيم. اگر ما چهار پنج حزب قدرتمند داشته باشيم، اين خودش يك سري خواص دارد. من اگر بخواهم در اينجا ضرورت ها و كاركردهاي حزب را بگويم، مي توانم حداقل سه چهارتا از ضرورت هاي حزب را بشمارم. يك، كادرسازي يكي از كاركردهاي حزب؛ يعني احزاب قدرتمند، قوي و داراي ساختارهاي فراگير و مطمئن، يكي از وظايفش كادرسازي براي حكمراني است. دانشگاه هاي ما عالم و دانشمند تربيت مي كنند، ولي حكمران تربيت نمي كنند. دو، وظيفه و كاركرد ديگر احزاب اين است كه مطالبات مردم را بشنوند، دسته بندي كنند و اينها را بين خودشان و اعضاي شان فرهنگ سازي بكنند. مطالبات مردم هميشه بالا است و طبيعي هم است؛ اما امكانات مملكت -چه عوامل انساني و چه عوامل محيطي- محدود است. معمولاً احزاب اين مطالبات مردم را دسته بندي مي كنند؛ يك سري مطالبات فوري، فوتي و ممكن است، يك سري مطالبات ممكن ولي زمان بر است؛ ممكن است بگويد ما اين مطالبه شما را پنج سال، ده سال يا پانزده سال مي توانيم جواب بدهيم. گروه سوم مطالبات هم يك سري مطالبات غير ممكن است؛ اين مطالبات غير ممكن را هم بايد احزاب برايش برنامه داشته باشند؛ فرهنگ سازي كرده و مردم را توجيه كنند كه امكانات براي انجام اين مطالبات وجود ندارد. فرض كنيد ما اگر يك كشور 500 ميليارد يورويي باشيم، يعني توليد ناخالص داخلي مان 500 ميليارد يورو است، ما نمي توانيم مثل يك كشور 1000ميليارد يورويي زندگي كنيم. اما يك حزب مي تواند بگويد من برنامه ام ظرف 10 سال آينده اين است كه اين 500 ميليارد يورو را به 1000 ميليارد يورو برسانم و برنامه ام هم اين است. براي اين كارش جدول زمان بندي تعيين كند و بگويد من ظرف 10 سال، مثلاً هر سال 10درصد توليد ناخالص داخلي را رشد مي دهم. وقس علي هذا. مطالبات مردم همه جا، خيلي جلوتر از امكانات است. حالا طنزش هم را بگوييم، ما يك زماني در مجلس دوم بوديم. آن موقع تقسيمات كشوري اينقدر زياد نبود، مثلاً 20 استان با روستاهاي خيلي بزرگ داشتيم. ما در مجلس دوم از كرمان آمديم. وقتي به روستايي مي رفتيم كه شايد بيش از 1000 خانوار جمعيت داشت، به ما مي گفتند فلاني، يك شعبه برق به ما بده يا يك شير آب به ما بده يا يك مدرسه براي ما بساز و يا مثلاً به مسئولين بگو كه اين جاده ما را شن ريزي كنند تا تراكتور و وانت مان بتواند در جاده راحت حركت كند؛ يعني يكي از اينها را درخواست داشتند. اما امروز، امروز كه هيچ، ما حتي حدود پنج سال يا ده سال است كه مي گوييم ما اصلاً روستاي بالاي 20خانوار بدون برق نداريم و آب را نيز همه دارند. خشك سالي ها و امثال آن، بحث هاي ديگري است؛ ولي امكانات همه جا رفته است. ما الآن دانش آموزي در سن تحصيلِ محرومِ از مدرسه نداريم. ممكن است دانش آموزي را پدر و مادرش به مدرسه نفرستاده باشد، ولي اين طوري نيست كه بگوييم چون مدرسه نيست، نفرستاده است؛ مدرسه است، ولي آن نفرستادن ها بحث هاي ديگر است. امروز وقتي به روستا مي رويم، مي گويند اينترنت مان مثلاً 4جي است، ما 5جي مي خواهيم؛ يعني داستان مطالبات مردم به سرعت بالا مي رود. احزاب يكي از وظايف شان اين است كه اين مطالبات را دسته بندي و فرهنگ سازي بكنند. حالا ما در غيبت چنين احزابي قرار داريم. من قبلاً حتي يك حرف تندي زدم و الآن هم آن را مي زنم: من واقعاً در غيبت چهار پنج حزب قدرتمند فراگير و پاسخ گو، اصلاً براي آينده مردم سالاري ديني بيمناكم و فكر مي كنم معلوم نيست كه اين مردم سالاري به سرمنزل مقصود برسد. اينكه مي بينيد مثلاً يك دفعه 40درصد مردم در انتخابات شركت مي كنند، بعد 30درصد شركت مي كنند و كمتر و بيشتر مي شود، به اين دليل است كه ما چهار-پنج حزب قدرتمند حكمران نداريم. مردم هم بندگان خدا بايد آدم ها را تجربه بكنند؛ در حالي كه بايد به جاي افراد، احزاب را تجربه كنند. در كشورهايي كه دموكراسي 100ساله و 200ساله دارند، مردم تكليف شان با دو حزب يا سه حزب روشن است. در انگلستان يك حزب كارگر است و يك حزب محافظه كار. مردم مي دانند كه حزب محافظه كار چقدر متعهد است و چقدر به وعده هايي كه داده عمل مي كند و همين طور مي دانند كه حزب كارگر چقدر تعهد دارد و وضعيتش چجوري است. اما اينجا مردم ما بايد آدم ها را تجربه بكنند؛ يك روز به دكتر محمود رأي بدهند، يك روز به دكتر حسن روحاني رأي بدهند، يك روز به مرحوم آقاي هاشمي رأي بدهند، يك روز به فرد ديگري. هيچ كس ديگري پشت اينها پاسخگو نيست؛ اينها خودشان بايد شخصاً به مردم پاسخ بگويند و مردم هم اين آدم ها را بايد تجربه كنند. من در مجلس حوزه انتخابيه اي را سراغ دارم كه ظرف اين دوازده دوره مجلس دوازده تا نماينده فرستاده اند؛ يعني در هر دوره يكي را امتحان كرده اند؛ يا حاج محمد، يا مريم خانم يا فلان و يا فلان نماينده بوده اند. هركدام را كه فرستاده اند، بعد از وسط دوره پشيمان شده اند و در دوره بعد يكي ديگر را فرستاده اند و همين طور در دوره هاي بعدي. خب، اين به نتيجه نمي رسد. من به عنوان يك آدمي كه بالاخره هفت دوره در مجلس بودم، واقعاً مي گويم نماينده هرچه سابقه اش در مجلس بيشتر بشود، كار بلدتر و حكمران تر مي شود. يك نماينده با سابقه اي چهار دوره نمايندگي، حتماً نماينده تر است تا يك كسي كه مي خواهد دور اول برود. آن كسي كه مي خواهد دور اول برود، ممكن است آدم سالم و متديني باشد، ولي در سرش آمال و آرزوهايي دارد كه اصلاً دست نيافتني است. اين هم مقدمه اي بود كه يك خرده طولاني هم شد. درباره مسأله وفاق ملي كه مطرح نموديد، بايد گفت كه بالاخره هر دولتي كه روي كار مي آيد، بايد يك دولت سايه داشته باشد؛ يعني اگر مثلاً حزب الف در قدرت است، حزب سايه بايد مواظب باشد؛ رصد و نقد بكند. البته اينجا بحث چوب لاي چرخ گذاشتن نيست؛ يعني اگر حزب رقيب بخواهد يك كاري بكند كه حزب پيروز ناموفق از كار دربيايد، اين ظلم به مردم، انقلاب و نظام است. اما حزب رقيب مي تواند رصد بكند. اينكه يك موقع بحث دولت سايه مطرح شده بود، بايد گفت كه دولت سايه، دولت خوبي است و من به عنوان يك حزب كه ممكن است يك زماني به قدرت برسم، مي گويم حتي ممكن است اعضاي كابينه ام را هم مشخص كنم. اما رييس جمهوري كه بدون حزب انتخاب مي شود، بايد در دستش دويست تا آدم حكمران مجرب، متخصص و مدير را آماده داشته باشد. نه اينكه موقعي رييس جمهور شد بگويد نيرو از كجا پيدا بكنيم و اگر كساني را خودم انتخاب كنم، ممكن است فلاني خوشش بيايد، فلاني بدش بيايد يا فلان نفر ديگر ناراحت بشود و... . مسأله جناح ها را هم كه گفتيد، حرف مهمي است و من بايد اين را بگويم كه متأسفانه بعضاً همين جريانات ضعيف سياسي موقعي كه با هم قصد رقابت دارند، فكر مي كنند در همه چيز بايد رقابت كنند؛ در حالي كه اين جوري نيست. من به عنوان آدمي كه بالاخره 28 سال در مجلس بودم، واقعاً شهادت مي دهم و خدمت شما و مخاطبين تان مي گويم كه حداكثر 10درصد يا 15درصد تصميمات مجلس جناحي و سياسي است؛ بقيه تصميماتش ملي است. وقتي مجلس مي خواهد بودجه دولت را تصويب بكند، نبايد نگاه كند كه من از اين دولت خوشم مي آيد يا بدم مي آيد؛ اگر خوشم مي آيد بودجه خوب برايش تصويب بكنم و اگر بدم مي آيد، يك بودجه بد برايش تصويب كنم. اگر چنين شود، اين اصلاً حكمراني نيست. بودجه اي كه مجلس براي دولت تصويب مي كند، نتيجه اش به معيشت، اشتغال و رفاه مردم مي رسد. اينكه من بگويم چون دولت مستقر مثلاً هم حزبي من نيست، من بايد چوب لاي چرخش بگذارم، آزار و اذيتش بكنم و دنبال اين باشم كه دولت زمين بخورد، اصلاً كار درست نيست. مقام معظم رهبري بارها و بارها فرمودند كه من از دولت مستقر حمايت مي كنم و به همه هم توصيه كردند كه بايد از دولت مستقر حمايت بكنند. متأسفانه بعضي وقت ها جريانات سياسي تند در مجلس اتهاماتي را عليه ما و برخي ديگر از شخصيت ها مثل آقاي لاريجاني، مطرح مي كنند كه شما موقعي كه در مجلس بوديد از دولت آقاي خاتمي يا دولت آقاي روحاني حمايت كرديد، شما كه راستي بوديد، چرا از اين دولت هاي مثلاً چپي حمايت كرديد. در حالي كه توجه نمي كنند كه ما در مجلس بوديم و مجلس وظيفه اش است تا از دولت مستقر حمايت بكند. دولت هم البته موظف است هواي مجلس را داشته باشد. دولت هم بايد روي حساسيت هاي مجلس حساس باشد. اگر وضعيت به اينجا برسد، آن وقت وفاق ملي معنا مي دهد. آقاي پزشكيان هم واقعاً بسيار آدم متدين و دلسوز است؛ آدمي است كه مردم را دوست مي دارد. بزرگترين آرزويش اين است كه بتواند خدمت مثبتي براي مردم انجام بدهد. در همين جريان چيدن دولت، انواع و اقسام كارگروه هايي را به وجود آورد و درواقع، سفره گسترده اي را پهن شد؛ براي هر وزارت خانه ده پانزده نفر آدم مطرح شدند و بعد يكي يكي حذف شدند. همين طور بالا آمدند تا يكي انتخاب شد. من در مجموع، دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب مي دانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناح هاي مختلف استفاده كرده است؛ از تندوتيزهاي شان استفاده نكرده است. آدم هاي هنجارشكن و آدم هايي كه به قول معروف، بر صورت همديگر پنجه بيندازند، در اين دولت انتخاب نشده است. به همين دليل، جريانات تند سياسي هر دو طرف، از دست آقاي پزشكيان دل خوشي ندارند؛ هم اصلاح طلبان تندرو، مي گويند اي بابا، چه شد؟ قرار بود فلان باشد، چرا نشد؟ و هم بعضي از جرياناتي مسما به اصول گرايي.بعضي مي گويند كه اين وفاق جناحي شده است؟
اين وفاق ملي هم باز معنا و مفهوم دارد؛ بايد ديد كه معنا و مفهومش چيست. يك زماني مرحوم آقاي هاشمي رفسنجاني(خدا درجات شان را متعالي بگرداند) در دولتش به دولتمرداني كه مي خواستند بحث سياسي بكنند، خيلي راحت مي گفتند براي كارهاي سياسي من هستم، كافي است؛ شما برويد كارهاي تخصصي تان را بكنيد. شما نبايد خيلي كار سياسي كنيد. واقعاً هم همين است؛ يعني وزير كشاورزي، وزير صمت، وزير نفت، سازمان برنامه وبودجه، وزير اقتصاد و امثال اينها، قرار نيست كه اينها كار سياسي بكنند. اگر سازمان برنامه وبودجه ببيند كه كدام شهرستان رأي بيشتر به دولتش داده است تا به آن پول بيشتر بدهد و آن كه كمتر رأي داده، پول كمتر بدهد، اين اصلاً حكمراني نيست؛ اين بچه بازي است. مسأله وفاق ملي اين است كه هر دولتي كه روي كار مي آيد، بايد با مجلس هماهنگ باشد. مجلسي كه روي كار مي آيد بايد از دولت مستقر، ولو اينكه در جريان خودش نباشد، حمايت كند. اينجا بد نيست من دو سه تا از اين كارهايي كه كردم به شما بگويم تا در خاطرتان باشد. يك زماني آقاي ناطق نوري رييس مجلس بود و بنده هم جزء هيئت رييسه و جزء آدم هاي مؤثر مجلس بودم. در سال 76 آقاي ناطق و آقاي خاتمي كانديداي رياست جمهوري شدند و هر دو رقابت كردند؛ بالاخره آقاي خاتمي رأي آوردند. آقاي ناطق روز شنبه صبحش آمد، قبل از اينكه وزارت كشور نتيجه رسمي را اعلام كند، براي آقاي خاتمي پيام تبريك فرستاد. آقاي خاتمي فكر مي كردند كه اينها در مجلس اند و حسابي ما را اذيت مي كنند. جالب است كه بدانيد اولين دولتي را كه آقاي خاتمي به مجلس معرفي كرد، ما به همه وزرايش رأي داديم. درحالي كه در واقعيت قضيه اگر مي خواستيم نصف وزراي خاتمي را به دولت نفرستيم، مي توانستيم؛ يعني در مجلس اين توان رأي را داشتيم. وقتي لايحه بودجه به تصويب مجلس رسيد، هيات دولت وقت آقاي مهاجراني را موظف كرده بود كه در صدا و سيما از مجلس تشكر كند يك خاطره جالب ديگر هم اينكه اولين لايحه بودجه اي را كه دولت آقاي خاتمي تقديم مجلس كرد، من رييس كميسيون تلفيق بودجه بودم. در انتخابات هم من رييس ستاد آقاي ناطق بودم؛ بالاخره يك آدم سياسي كاملاً پيشاني سفيد بودم كه گرايش جناحي ام معلوم بود. ما اين بودجه را بررسي كرديم و با دولت نشستيم كار كرديم. موقعي كه بودجه تمام شد، شوراي نگهبان ايراداتي گرفت كه آنها را هم حل كرديم و به دولت ابلاغ كرديم. من شب در منزل نشسته بودم و اخبار را از تلويزيون گوش مي دادم؛ ديدم آقاي مهاجراني كه آن موقع وزير ارشاد و سخنگوي دولت بود، در تلويزيون به عنوان سخنگوي دولت ظاهر شد و گفت امروز بودجه را مجلس به ما ابلاغ كرده و من بايد خدمت ملت ايران بگويم بودجه اي كه مجلس تصويب كرده خيلي عالمانه تر و عادلانه تر از لايحه اي است كه ما به مجلس داديم و ما تشكر مي كنيم و از رييس كميسيون برنامه وبودجه هم تشكر مي كنم؛ رييس كميسيون من بودم. من همان موقع به مهاجراني زنگ زدم و گفتم ما را دست انداختيد؛ تشكر از مجلس بله، از رييس مجلس، از كميسيون برنامه وبودجه و از من يعني چه؟ گفت دولت تصويب كرد كه تو بايد بروي و از اين آدم ها تشكر كني. با آنكه دولت آقاي خاتمي كاملاً يك دولتي در مقابل جناح ما بود. مي خواهم بگويم كه كار وفاق ملي اينها است؛ بايد اين كارها را انجام داد. همه مان بايد آقاي پزشكيان را كمك بكنيم. اينكه ايشان از نيروهاي تندوتيزي كه پنجه بر صورت همديگر بكشند، نياورده است، بسيار خوب است؛ يعني كار خوبي كرده است. بالاخره ايشان نيروها را چيده است؛ حتي يك سري اشتباهات تاكتيكي را هم ممكن است كرده باشد. به عنوان نمونه، آقاي پزشكيان براي چيدن كابينه سفره را خيلي پهن كرد؛ روز آخر براي هر وزارت خانه اي پنج نفر، شش نفر، ده نفر و حتي پانزده نفر اسم شان مطرح بود. بالاخره همه ما هواي نفس داريم؛ موقعي كه مثلاً از اين 15 نفر كه براي فلان وزارتخانه معرفي شدند، يكي شان را انتخاب بكنيم، آن 14 نفر ديگر ممكن است دل خور شوند و بگويند ما چه مشكلي داشتيم؛ مگر ما گردن مان كج بود يا طور ديگري بوديم كه انتخاب مان نكرد. اين عمليات مي توانست طوري انجام بشود كه اين نوع دلخوري ها را هم به وجود نياورد. حالا ديگر گذشته است و از آنها بايد بگذريم؛ ولي دولت، دولت خوبي است. مجلس هم خيلي خوب كار كرد؛ بسيار كار ماهرانه اي كرد كه به همه وزراي آقاي پزشكيان رأي داد. من در همان روز بعد از انتخاب آقاي پزشكيان در مرحله دوم، روز شنبه اش، يك ملاقات مفصل با آقاي دكتر قاليباف داشتم و در مورد همين مسائل يك مقداري با ايشان صحبت كردم و گفتم كه الآن واقعاً موقعي است كه مجلس بايد با همه توان از دولت حمايت بكند. الحمد لله كار خوبي هم كردند. الآن مشكلات مملكت خيلي زياد است. هم در ساحت اقتصاد مشكل داريم: معيشت مردم، گراني ها، تورم و... و هم در ساحت سياست مشكل داريم؛ مثل همين احزاب ژله اي. جالب است، ما در دوره گذشته در مجلس يازدهم، يك فراكسيوني داشتيم به نام فراكسيون انقلاب اسلامي كه 220 تا 230 عضو داشت؛ يعني از 290 نماينده، 230 عضو اين فراكسيون بود. اين فراكسيون اينقدر ژله اي بود كه اگر يك وزيري مي خواست رأي بگيرد، نمي دانست كه رأي مي آورد يا نه. من خدمت آقاي قاليباف هم عرض كرده بودم كه در مجلس بايد بر دل نماينده ها حكومت بكند، و الّا به چپ چپ، به راست راست، بشين پاشو و امثال اين حرف ها در مجلس نداريم. در مجلس بايد با دل نماينده ها كار كرد. يك موقعي ما فراكسيون منسجمي در مجلس داشتيم و مي دانستيم اگر تصميم جمعي بگيريم، براي فلان موضوع صد و هفتاد هشتاد رأي داريم. فرقي نمي كرد كه آن موضوع مصوبه بود، قانون بود يا استيضاح و يا هر چيز ديگري. اين هماهنگي و انسجام هم تحكمي نبود، واقعاً اقناعي بود؛ يعني اين صد و هفتاد هشتاد نفر را قانع مي كرديم كه اين كار بايد بشود؛ زيرا به مصلحت كشور است و اگر نشود، به ضرر كشور است. مجلس را اين جوري بايد مديريت كرد و با آن كار كرد. الحمد لله در دوران آقاي قاليباف هم مجلس خوب كار مي كنند. همان روزهاي اول اگر يادتان باشد، در اين مجلس هم يك سري از اين تندوتيزها يك سري حرف هايي مي زدند كه اي بابا، اين چه نوع وزرايي است كه معرفي كردند؛ و ايرادات زيادي مي گرفتند.يعني به مرور، زهرش گرفته شد؟
بله، زهرش گرفته شد و الحمد لله درست شد. عرض كردم كه در كشور ما مشكلات سنگين و عميقي در ساحت هاي مختلف وجود دارد. البته همه اينها راه حل هم دارد كه اين راه حل ها را بايد پيدا كرد. من بارها گفتم و الآن هم مي گويم كه آقاي پزشكيان از همين حالا كه روي صندلي رياست جمهوري نشسته است، روزانه تلنباري از مشكلات روي سرش مي ريزد: بودجه مان ناتراز است، پول گندم كارها را نداريم بدهيم، در تابستان برق نداريم بدهيم، در زمستان گاز نداريم بدهيم، كارخانه هاي فولادي مان بخاطر برق در تنگنا قرار مي گيرند، كشاورزان ما برق شان روزي هفت هشت ساعت قطع مي شود و...، اينها همه مشكلات روزمره است.مشكلات سياست خارجي هم است.
بله، در مسائل سياست خارجي هم اين جور مشكلاتي است. تازه اگر بتوانيد اين مسائل را به صورت موقت حل بكنيد، باز هم به صورت اساسي مشكل حل نشده است. مثل اين است كه آدم دندانش درد بگيرد و هر روز يك مسكن بخورد. اين مسكن ممكن است يك هفته، ده روز يا يك ماه طرف را از درد كشيدن نجات بدهد، اما اين دندان را درمان نمي كند. براي درمان، آن را بايد پيش دكتر برود تا بگويد كه بايد پر كرد يا درآورد و يا بايد ايمپلنت كاشت. درد دندان را با مسكن، آسپرين و استامينوفن نمي شود درمان كرد؛ فقط مي شود دردش را كم كرد. الآن مشكلات مملكت ما بعضي جاهايش نياز به درمان اساسي دارد و حتي يك جاهايي نياز به جراحي دارد كه من در اينجا، همين سه مورد را عرض كردم. الآن بودجه عمومي دولت و مصرف انرژي در كشور به شدت ناتراز است و صندوق هاي بازنشستگي كشور هم تقريباً بسيارشان ورشكسته اند. و قس علي هذا.ناترازي هاي اجتماعي هم بسيار است.
بله. در كنار دست آقاي پزشكيان بايد يك سري اتاق هاي فكر تشكيل بشود و بنشينند براي اين مشكلات اساسي مملكت فكر و چاره بينديشند. عرض كردم اينها همه شان راهكار دارد، اما سخت است؛ بعضي هاي شان واقعاً جراحي است. ما بايد در كشورمان مصرف انرژي را ترازمند بكنيم. يك زماني در مناظره ها و ميزگردها گفتند كه قيمت انرژي مان را بايد اصلاح بكنيم. بعداً از بس كه عليه اين حرف گفتند و گفتند كه الآن مي گويند بنزين را گران نمي كنيم. خب، نمي شود بنزين را گران نكرد؛ بنزيني كه اينجا ليتر 3000 تومان است، در كشورهاي دورتادور ما ليتري 50 هزار تومان است كه در نتيجه، روزي 20ميليون ليتر بنزين از كشور قاچاق مي شود. ما به عنوان كشوري كه بزرگترين منابع انرژي نفت و گاز را داريم، الآن به شدت در انرژي ناترازي داريم و بنزين وارد مي كنيم.فكر مي كنم يك مرتبه آقاي پزشكيان و يك مرتبه هم آقاي عارف و درمجموع، بعد از انتخابات سه صدا از دولت شنيده شد كه هر سه صدا با واكنش هاي منفي بسيار زيادي مواجه شدند.
مي دانم، واكنش هاي منفي را منكرش نيستيم.مي خواهم بگويم كه دولت به عنوان كارگزار حاكميت، بايد اعتماد لازم را نزد مردم به دست آورد.
بله، بايد مشكل بي اعتمادي را حل كند. من يك مثال مي زنم؛ دولت آقاي احمدي نژاد با اينكه اشكالاتي داشت، اما در جريان هدفمندي يارانه ها يك همكاري جدي بين مجلس و آن دولت به وجود آمد. ما براي اينكه يارانه انرژي را هدفمند كنيم، حدود 100 اقدام لازم را ليست كرديم؛ يك سري اقدامات پيشيني، يك سري اقدامات حين اجرا و يك سري هم اقدامات پسيني بود. بعد هم به اين نتيجه رسيديم كه بايد به هر ايراني 40هزار تومان يارانه انرژي بدهيم. اين پول ها نيز به حساب هاي مردم رفت، اما گفتيم تا قيمت انرژي عوض نشود اين پول را نمي توانيد از حساب تان برداريد. جالب است كه آن موقع ملت مي گفتند قيمت را تغيير دهيد؛ چون مي خواستند از حساب هاي شان پول بردارند. بعد هم خود آقاي رييس جمهور سه دفعه آمد به صورت زنده با مردم صحبت كرد كه اين طرح مزايا، اشكالات و گرفتاري هايش چيست. در اين سبك اقدام ما دقيقاً مشخص كرديم كه اقدام كننده كيست، زمان اقدام كي است و چه نوع اقدامي بايد انجام بدهيم؛ همه اينها را تيك مي زديم. من واقعاً اين حرف را قبول ندارم كه ما دولت هاي گذشته را صفر و صدي ببينيم و بگوييم يا خيلي بد بودند و يا خيلي خوب. دولت دكتر روحاني هم خيلي كارهاي مثبت كرد، اما اينكه آقاي رييس جمهور بيايد و بگويد من خودم هم خبر نداشتم كه بنزين كي گران مي شود، معلوم است كه پيامدش همان طوري مي شود كه يادتان است. اين مسئله يك مسئله اي روشن است؛ الآن 35 تا 40درصد از خانواده هاي كشورمان ماشين و خودرو ندارند و آنهايي كه خودرو دارند، ماهي 60 ليتر بنزين 1500توماني مي گيرند و ماهي بي نهايت هم بنزين 3هزارتوماني مي توانند مصرف كنند؛ آنهايي كه خودرو ندارد از اين امتياز بي بهره اند. بالاخره اين مسئله بايد يكجايي حل بشود.همان طرحي كه در كيش اجرا شد؟
بله. من نمي خواهم روي آن تأكيد بكنم، ولي مي خواهم بگويم كه اين طرح مي گفت ما به جايي اينكه به ماشين ها بنزين بدهيم، بايد به آدم ها بنزين بدهيم و بگوييم هر ايراني روز يك ليتر سهميه بنزين دارد. در اين صورت، خانواده اي كه بنزينش را نمي خواهد و نياز ندارد، مي تواند آن را بفروشد.يعني در بورس بفروشد؟
نه، اصلاً بورس هم نمي خواهد؛ هرجايي مي شود آن را فروخت. مثلاً همين الآن براي خريد سيم كارت هاي اعتباري، بورس هم لازم نيست؛ در سوپري هم برويد مي توانيد سيم كارت اعتباري بخريد. از نظر سيستماتيك اين هم كاري ندارد؛ كسي كه بنزين اضافه دارد، مي تواند برود در سوپري، بورس و حتي بانك بفروشد؛ كافي است بگويند كه هر كسي بنزين اضافه دارد فلان بانك مي خرد. در اين صورت، چون 40درصد مردم از گران شدن بنزين سود مي برند و 50درصد هم ضرر مي كنند، خود اين برنامه در بازار تعادل ايجاد مي كند. ديگر لازم نيست كه بنزين را يك دفعه گران بكنيد تا يك عده از مردم را عصباني كنيم. مي خواهم بگويم كه اينها همه شان راه حل دارد. البته راه حل بايد مدبرانه و خردمندانه باشد تا در كشور شوك ايجاد نكند. بالاخره يك پزشك هم در اتاق عمل اگر بخواهد يك آپانديس را عمل بكند، ده نفر كنار دستش دارد؛ يكي مواظب قلبش است، يكي مواظب مغزش است و يكي هم از تنفس مريض مواظب مي كند تا آن پزشك بتواند يك آپانديس را عمل بكند. بالاخره جراحي كار سخت و پيچيده اي است. ولي نمي توانيم هم بگوييم كه حالا ببينيم چه مي شود؛ امشب مان را بگذرانيم، تا بعد. اين نكته را هم بايد بگويم كه من با چراغ گشتم، واقعاً غير از شخص رهبري هنوز كسي را پيدا نكردم كه در فكر 15 سال، 20 سال يا 40 سال آينده كشور باشد؛ يعني براي 40 سال آينده كشور دغدغه داشته باشد. وقتي از روساي جمهور هم سؤال كنيد كه اين كاري كه شما مي كنيد 10 سال ديگر چه مي شود، مي گويد آن موقع هم يك رييس جمهوري است بالاخره خودش مشكل را حل مي كند. در حالي كه اين كاري كه الآن مي كند يك سري آثار براي امروز دارد، يك سري آثار براي 5سال ديگر و يك سري آثار هم براي 20 سال ديگر دارد و بايد در فكر آثار 20 سال بعدي اش هم باشد. من متأسفانه كسي را در مقامات بالا پيدا نكردم كه چنين فكري داشته باشد. چون دموكراسي است، نماينده مجلس هم مي گويد حالا ما دوره مان را بگذرانيم، دوره هاي بعدي بالاخره يك طوري مي شود. اينكه بگويند يك طوري مي شود، اصلاً حكمراني نيست؛ شما به عنوان حكمران بايد بدانيد كه امروز چه خبر مي شود، پنج سال ديگر يا بيست سال ديگر چه خبر مي شود و براي همه اينها بايد راه حل داشته باشيد. انتظار من الآن از دولت آقاي پزشكيان اين است كه بايد اتاق هاي فكر دور دولت تشكيل بشود و اينها با هماهنگي مجلس و قوه قضاييه براي بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب، فكري بكنند. بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب است؛ يعني اگر اقدام نكنند، خود آن به سراغ تان مي آيد. همين وضع انرژي را ببينيد، ما در دو سال آينده بزرگترين واردكننده بنزين در خاورميانه مي شويم. آيا اين خوب است كه ما به عنوان كشوري داراي بزرگترين منابع انرژي، واردكننده بنزين باشيم؟ بايد يك جوري حلش كرد؛ الآن در كشور ما روز 120ميليون ليتر بنزين مصرف مي شود.آقاي مهندس، مي خواهم اينجا از خدمت تان چند سؤال مرتبط با هم بپرسم:
يك، شما مي فرماييد كه وفاق ملي تقريباً الگوي مسبوق به سابقه است؛ شما سال 76 تمام اعضاي كابينه دولت آقاي خاتمي را تأييد كرديد. سؤال اين است كه دولت وفاق ملي آقاي پزشكيان به عنوان يك استراتژي كوتاه مدت براي گذر از بحران هاي سياسي پيش رو مخصوصاً در مقابل دولت سايه همان طوري كه اشاره كرديد در آن يك سري آدم هايي اند كه ممكن است سنگ اندازي كنند- و همين طور به عنوان كارگزار حاكميت جمهوري اسلامي ايران، چقدر اعتماد به مردم دارد؟ شما خودتان در انتخابات مجلس در اسفند 1402 فعال بوديد و ديديد كه در تهران در دور دوم بعضاً گفته شد فقط 9درصد مردم شركت كردند. در همين انتخابات رياست جمهوري دور اول نيز 39 درصد و دور دوم 49 و خرده اي و تقريباً 50درصد شركت كردند. بعضي ها معتقدند كه اين 60 درصد يا 50 درصد مردم كه در انتخابات شركت نكردند به خاطر اين بود كه اعتماد نكردند. مي خواهم بدانم كه در اين وفاق ملي ، بخش هاي محسوس جامعه اصلاً ديده مي شوند؟
دو، سؤالي هم در باره ناترازي انرژي ها و ناترازي هاي ديگر كه كشور با آن روبرو است، مطرح مي گردد. در همين تعطيلات گذشته 21 ميليون نفر فقط به استان هاي شمالي كشور سفر داشتند. دولتي كه تازه روي كار آمده است، حالا با همه مشكلاتي كه دارد، مي خواهد قيمت بنزين را مثلاً از 3 هزار تومان به 15 هزار يا 20 هزار تومان برساند، به نظر شما آيا رابطه حاكميت و مردم بعد از بحران هاي 96، 98 و 1401، اينقدر با همديگر همدلانه است كه بتواند مردم را نسبت به اين تصميم قانع كند؟ سه، الآن ما در تهران شاهديم كه تعداد زيادي از ماشين ها خارج از تهران، از شهرستان ها آمدند كه دامداري، كشاورزي و كارگري را ول كردند و به عنوان يك متغير تأثيرگذار در جامعه شدند كه شايد در اقتصاد كلان هم تأثيرگذار باشد. مي خواستم بدانم كه نظر شما در اين موارد چيست. ببينيد، مسأله وفاق ملي كه شما فرموديد، اينكه بالاخره جريانات سياسي بايد همدلانه با هم كار بكنند، رقابت هاي شان بايد عاقلانه باشد، در رقابت ها بايد حواس شان باشد كه به منافع ملي خداي نكرده ضربه اي وارد نشود، من براي اينكه رقيب خودم را از ميدان بدر بكنم، بنا باشد در كنار اينكه رقيبم را دارم آسفالتش مي كنم، يك سري از منافع ملي را هم هدف قرار بگيرد. اين بايد مواظب بكند. خب، اين تعريف مي شود در يك حكمراني مطلوب. يك سري سياست هاي ثابت است در كشور، همه كشور اين وجود دارد، مثلاً در خود آمريكا هم حزب دموكرات با حزب جمهوري خواه يك تفاوت هايي دارند، اما يك جاهايي است كه اصلاً با هم فرق نمي كنند. بعضي جاها همين 30 درصد، 40 درصد و 50 درصدي كه گفتيد، ما بالاخره بله، از اول انقلاب گفتيم هر مقدار كه ملت در انتخابات شركت كنند، اين مشروعيت نظام را مي برد بالا. اما خيلي از كشورهاي دموكراتيك است، واقعاً هم دموكرات اند، اما مردم 30درصد در انتخابات شركت مي كنند. آن 70درصد هم كه شركت نمي كنند نه اينكه بگويند ما مخالف حكومت مان هستيم؛ آنها مي گويند اينكه دموكرات ها بيايند يا جمهوري خواه هان بيايد فرقي نمي كند. اما آن 30 درصدي كه شركت مي كنند، مي گويند نه، اگر جمهوري خواهان بيايند مثلاً فرض بكنيد، يك مقداري مي روند در جريان ميليتاريسم و قدرت نظامي را افزايش مي دهند. اگر دموكرات ها بيايند، يك مقداري مي روند در مسائل رفاهي و چيزهايي ديگر. اما تفاوت اين دو تا... مثلاً مي گويم، يكي ممكن است 20 درصد ماليات بگيرد، آن يكي 18 درصد بگيرد. اين جوري نيست كه يكي 20 درصد ماليات بگيرد و يكي بگويد من ماليات نمي گيرم از شما. اصلاً اين خبرها نيست. 18 درصدش مشترك است، سر آن 1 درصد يا 1ونيم درصد رقابت ايجاد مي شود. ما در كشورمان متأسفانه بعضي از دولت ها مي آيند روي كار، مي خواهد تمام كارها دولت گذشته را ناديده بگيرد. اصلاً معنا ندارد. ما تمام مشكلاتي كه الآن در كشور داريم، اين تلنبار مشكلات دوازده سيزده دولت گذشته است، افتخاراتي هم كه داريم عملكرد سيزده دولت گذشته است. از دولت زمان جنگ تا دولت شهيد رييسي خدمت كرده، هركدام شان هم يك سري اشكال داشتند؛ بعضي ها اشكالات را به تأخير انداختند، اين اشكالات هم تلنبار شد. حالا شما بحث بنزين و امثال آن را مطرح كرديد، من در مورد تورم به شما مي گويم كه ما در طول صدسال اخير تاريخ ايران، يعني پنجاه سال قبل از انقلاب و پنجاه سال بعد از انقلاب، هيچ وقت هفت سال پشت سر هم تورم 40درصدي نداشتيم؛ اما الآن اين را داريم و اين خيلي زياد است؛ فاجعه است. يك سري عواملي است كه اين تورم را ايجاد مي كند؛ اين جوري نيست كه مجلس بگويد من تصويب كردم كه تورم نباشد و آن هم گوش مي كند؛ تورم به قانون يا دستور رييس جمهور گوش نمي كند. صد عامل، تورم زا است؛ اين عوامل را درستش بكنيد تا اين تورم آرام بشود. ما در سال 74، زمان دولت آقاي هاشمي رفسنجاني تورم 49ونيم درصدي را هم داشتيم، اما بلافاصله ترمزدستي را كشيديم و سال بعدش 12 درصد شد. راجع به محاسبه رشد تورم هم اين را به شما بگويم كه 7 سال تورمِ 40 درصدي، 280 درصد نمي شود؛ زيرا اين تصاعد هندسي است؛ يعني 7 تا 40 درصد پشت سر هم، 600 درصد مي شود و اين وحشتناك است. حالا كه مي خواهيد جلو اين تورم را بگيريد، چه كار بايد بكنيد؟ چند روز پيش نماينده جديد مجلس آمده بود، من با ايشان صحبت كردم و گفتم شما اولين مطالبه اي كه از حوزه انتخابيه خود داريد اين است كه مثلاً كارمندي مي گويد تورم 40درصد است، اما حقوق ما 20 درصد اضافه شده است؛ اين عادلانه نيست. شما مي گوييد چشم، من رفتم در مجلس حقوق شما را هم 40 درصد مي كنم. به محض اينكه حقوق اينها را 40 درصد كرديد، آن وقت تورم مي شود 50 درصد. اگر حقوق را 50 درصد كرديد، تورم 70 درصد مي شود. بنابراين، مشكل تورم مسئله كوچك نيست كه شما فكر كنيد كه با يك مصوبه اي بشين پاشو مي توانيد تورم را مديريت و مهار بكنيد؛ امكانات و پيچيدگي هاي آن را نيز در نظر بگيريد. براي مهار كردن تورم، جراحي نياز است. اينكه آن جراحي را مردم مي پذيرند يا نمي پذيرند، بايد كارهاي فرهنگي، توجيهي انجام داد. يك زماني آقاي خاتمي در همان اوايل تشكيل دولتش، جلسه اي گذاشته بود و از بزرگان اقتصادي كشور، از جريانات مختلف، دعوت كرده بود كه ما مشكلات كشور را چه جوري حل كنيم. آن وقت ما هم در ميان آنها بوديم و ما را هم دعوت مي كردند. يكي دو جلسه من صحبتي نكردم، بعد از جلسه سوم به آقاي خاتمي گفتم شما ممكن است سؤال تان اين باشد كه اين باهنر آمده سه جلسه اينجا نشسته، سه ساعت به حرف ها گوش داده ولي هيچ چيزي نگفته است و يادداشت هم نمي كند. گفتم آقاي خاتمي، حرف من اين است كه اولاً، اين حرف هايي كه آقايان اقتصاددان ها مي زنند، من اين حرف ها را بسيار شنيدم؛ هم اينطرفي ها را شنيدم و هم آن طرفي ها را شنيده ام. ثانياً، يك مشكلي كه شما داريد، عاطفي بودن تان است؛ شما دنبال يك راه حل اقتصادي مي گرديد كه هيچ كس ضرر نكند و اين راه حل را خداوند متعال خلق نكرده است. شما هر تصميمي كه بگيريد يك عده ضرر مي كنند و يك عده سود مي برند. درستش اين است كه بايد تصميمي بگيريد كه هم اكثريت جامعه از آن سود ببرند و هم اقليت جامعه كه ضرر مي كنند، نابود نشوند و زندگيشان مختل نشود. شما بايد بتوانيد اين را به تصويب برسانيد و الا اگر به دنبال يك تصميم اقتصادي باشيد كه همه سود ببرند، اصلاً اين طور چيزي در عالم خلقت وجود ندارد. بنابراين، اينكه شما مي گوييد آيا مي شود يا نمي شود، بايد گفت كه حكمراني سختي اش در همين است؛ حكمران مطلوب بايد كارهاي سخت را بتواند انجام بدهد. اينكه چه جوري بخواهد انجام بدهد، مي تواند بنشيند مورد به مورد و قدم به قدم، راه حل مشكلات و كارهاي سخت را پيدا كند. حكمران خوب بايد جدول زمان بندي داشته باشد و عوامل محيطي و انساني مشكلات را بررسي كند. اگر خداي نكرده، 5درصد از جامعه در اين تصميم اقتصادي لِه شوند، آنها را بايد يك جوري، مثل درخت انگور يك چوب بستي زيرش زد كه بتواند روي پاي خودش بايستند. هيچ كدام از اينها بدون برنامه ريزي نيست. بسياري از اين چيزها را حتي حكومت هاي ديگر تجربه كردند. ما يك زماني در آمريكا جنوبي در ونزوئلا تورم 1000درصدي داشتيم. رفتند جراحي اساسي كرده و كنترل كردند.خيلي ها مي گويند خط مقدم اين جراحي اساسي از جريان مسائل سياست خارجي است كه بايد حل بشود.
يك زماني دولت آقاي احمدي نژاد مي گفت اين قطعنامه هاي تحريم عليه ايران ورق پاره است. اشنباه مي گفتند؛ نه، ورق پاره نيست، مؤثر است. آنها بلدند؛ نقطه زني هم مي كنند، تحريم هم مي كنند و مشكل هم ايجاد مي كنند. بعضي ها هم در دولت آقاي روحاني از اين طرف مي گفتند كه اگر اين تحريم ها برداشته نشود ما آب خوردن هم نداريم؛ اين هم افراط است و من افراط وتفريط را قبول ندارم. همين الآن هم اگر به شما كمي بگويم، 50 درصد از مشكلات اقتصادي ما به تحريم ها برمي گردد و 50 درصد ديگر آن به ناكارآمدي هاي خودمان برمي گردد.يعني سوء يا ضعف مديريت خود ما است؟
بله، سوء يا ضعف مديريت است. اگر بنا باشد كه مشكلات اقتصادي مان را حل بكنيم، حتماً بعضي راه حل هايش سياسي است. ما اين را در دنيا هم داريم؛ حتي كشورهاي متخاصمي كه در حال جنگ با همديگرند، يك سري منافع مشترك براي هم تعريف مي كنند و مي روند روي آن با همديگر كار مي كنند و ما هم بايد اين كارها را بكنيم. قدرت ديپلماسي كشور بايد اينقدر قدرتمند باشد كه ما حتي با كشورهاي متخاصم مان هم بتوانيم كار بكنيم.ديروز هم ديديم كه تعدادي از ايراني ها تحريم شد؛ در واقع شرايط را تنگ تر و سخت تر ساختند.
بله، آن هست؛ اما باز هم اگر شما اين حرف را بزنيد كه بعضي ها مي گويند تمام راه حل هاي مشكلات اقتصادي ما مسأله ديپلماسي است، من اين را اصلاً قبول ندارم. باز هم تكرار مي كنم كه من نمي گويم قطعنامه ها ورق پاره است؛ نه، خيلي آسيب مي رساند، اذيت مي كند، هزينه دارد، هزينه هاي ما را بالا مي برد، اما بايد به هركدام شان وزن مناسب خودشان را دارد. در دنيا هم خيلي از كشورها را داريم كه اصلاً تحريم نيستند، ولي گرسنه گرسنه اند. بايد از اين طرز فكر هم اجتناب كنيم كه تمام راه حل مشكلات اقتصادي ما ديپلماسي است.40 درصد از مردم خودرو ندارند و از يارانه بنزين بيبهره هستند. نبايد از كسي كه بدون پشتوانه حزب به قدرت رسيده توقع پاسخگويي داشت.
آقاي پزشكيان در طول دوران تبليغات انتخاباتي صحبت از اين مي كردند كه ما نبايد با همديگر دعوا كنيم، كشور بايد به دست سلايق مختلف باشد؛ كشور متعلق به يكي از دو جناح نيست. مي خواستم به عنوان نخستين سوال از شما بپرسم كه اساساً الزامات وفاق ملي كه آقاي پزشكيان مطرح كردند چيست؟ آيا مي توان وفاق ملي را به عنوان يك امر سياسي در كشور قبول كرد؟ آيا وفاق ملي يك استراتژي مثلاً كوتاه مدت است براي عبور از يك مقطعي و رسيدن به مقطع بعدي؟
من بارها و بارها اين مسأله را عرض كردم كه بالاخره نظام جمهوري اسلامي پايه هاي قدرتش از آراء مردم شكل مي گيرد. ممكن است چنين نظامي در كشورهاي مختلف اسامي مختلفي داشته باشد؛ يكي مي گويد جمهوري، يكي مي گويد دموكراسي و امثال آن، ولي ما به آن مي گوييم مردم سالاري ديني. خيلي به اسمش كار نداريم؛ ولي من اعتقاد جدي دارم كه به طور كلي، حكومت هايي مبتني بر رأي مردم و مردم سالاري، يكي از ابزارهاي غير قابل اجتناب آنها، مسئله حزب است. ما بايد در كشور چهار پنج حزب فراگير قدرتمند و پاسخگو داشته باشيم. فكر مي كنم در اين قضيه دست مان حقيقتاً خالي است. حالا يك زماني بعضي از احزاب شكل مي گيرند، ولي اينها ميرايند و خيلي دائمي نيستند. البته در وزارت كشور صد و سي چهل دسته، گروه، جناح و... مجوز حزب دارند و حتي ما خود ما، جامعه اسلامي مهندسين، مجوز داريم، اما اينها يك جزاير كوچك جدا از هم اند. اينها بعضاً اصلاً هيچ فعاليت ندارند و مجوزي آن نيز آن در جيب يك آقايي يا در كيف يك خانمي است؛ براي روز مبادا كه مثلاً ما مجوز گرفتيم. بعضي ها هم كه فعال اند، نزديك انتخابات كه مي شود با همديگر جمع بندي هايي مي كنند جناح هايي، مجموعه هايي و جبهه هايي را تشكيل مي دهند و فعاليت انتخاباتي مي كنند. اينها دوباره بعد از برگزاري انتخابات تا دوره انتخابات بعدي عملاً تعطيل اند. كساني هم كه با رأي مردم به قدرت مي رسند، عموماً خيلي تعهدي به حزب مدافع خودشان ندارند؛ يعني موقعي كه رأي آوردند و به قدرت رسيدند، مي گويند چه حزبي؟ چه چيزي؟ ما كار خودمان را مي كنيم. اگر ما چهار پنج حزب قدرتمند داشته باشيم، اين خودش يك سري خواص دارد. من اگر بخواهم در اينجا ضرورت ها و كاركردهاي حزب را بگويم، مي توانم حداقل سه چهارتا از ضرورت هاي حزب را بشمارم. يك، كادرسازي يكي از كاركردهاي حزب؛ يعني احزاب قدرتمند، قوي و داراي ساختارهاي فراگير و مطمئن، يكي از وظايفش كادرسازي براي حكمراني است. دانشگاه هاي ما عالم و دانشمند تربيت مي كنند، ولي حكمران تربيت نمي كنند. دو، وظيفه و كاركرد ديگر احزاب اين است كه مطالبات مردم را بشنوند، دسته بندي كنند و اينها را بين خودشان و اعضاي شان فرهنگ سازي بكنند. مطالبات مردم هميشه بالا است و طبيعي هم است؛ اما امكانات مملكت -چه عوامل انساني و چه عوامل محيطي- محدود است. معمولاً احزاب اين مطالبات مردم را دسته بندي مي كنند؛ يك سري مطالبات فوري، فوتي و ممكن است، يك سري مطالبات ممكن ولي زمان بر است؛ ممكن است بگويد ما اين مطالبه شما را پنج سال، ده سال يا پانزده سال مي توانيم جواب بدهيم. گروه سوم مطالبات هم يك سري مطالبات غير ممكن است؛ اين مطالبات غير ممكن را هم بايد احزاب برايش برنامه داشته باشند؛ فرهنگ سازي كرده و مردم را توجيه كنند كه امكانات براي انجام اين مطالبات وجود ندارد. فرض كنيد ما اگر يك كشور 500 ميليارد يورويي باشيم، يعني توليد ناخالص داخلي مان 500 ميليارد يورو است، ما نمي توانيم مثل يك كشور 1000ميليارد يورويي زندگي كنيم. اما يك حزب مي تواند بگويد من برنامه ام ظرف 10 سال آينده اين است كه اين 500 ميليارد يورو را به 1000 ميليارد يورو برسانم و برنامه ام هم اين است. براي اين كارش جدول زمان بندي تعيين كند و بگويد من ظرف 10 سال، مثلاً هر سال 10درصد توليد ناخالص داخلي را رشد مي دهم. وقس علي هذا. مطالبات مردم همه جا، خيلي جلوتر از امكانات است. حالا طنزش هم را بگوييم، ما يك زماني در مجلس دوم بوديم. آن موقع تقسيمات كشوري اينقدر زياد نبود، مثلاً 20 استان با روستاهاي خيلي بزرگ داشتيم. ما در مجلس دوم از كرمان آمديم. وقتي به روستايي مي رفتيم كه شايد بيش از 1000 خانوار جمعيت داشت، به ما مي گفتند فلاني، يك شعبه برق به ما بده يا يك شير آب به ما بده يا يك مدرسه براي ما بساز و يا مثلاً به مسئولين بگو كه اين جاده ما را شن ريزي كنند تا تراكتور و وانت مان بتواند در جاده راحت حركت كند؛ يعني يكي از اينها را درخواست داشتند. اما امروز، امروز كه هيچ، ما حتي حدود پنج سال يا ده سال است كه مي گوييم ما اصلاً روستاي بالاي 20خانوار بدون برق نداريم و آب را نيز همه دارند. خشك سالي ها و امثال آن، بحث هاي ديگري است؛ ولي امكانات همه جا رفته است. ما الآن دانش آموزي در سن تحصيلِ محرومِ از مدرسه نداريم. ممكن است دانش آموزي را پدر و مادرش به مدرسه نفرستاده باشد، ولي اين طوري نيست كه بگوييم چون مدرسه نيست، نفرستاده است؛ مدرسه است، ولي آن نفرستادن ها بحث هاي ديگر است. امروز وقتي به روستا مي رويم، مي گويند اينترنت مان مثلاً 4جي است، ما 5جي مي خواهيم؛ يعني داستان مطالبات مردم به سرعت بالا مي رود. احزاب يكي از وظايف شان اين است كه اين مطالبات را دسته بندي و فرهنگ سازي بكنند. حالا ما در غيبت چنين احزابي قرار داريم. من قبلاً حتي يك حرف تندي زدم و الآن هم آن را مي زنم: من واقعاً در غيبت چهار پنج حزب قدرتمند فراگير و پاسخ گو، اصلاً براي آينده مردم سالاري ديني بيمناكم و فكر مي كنم معلوم نيست كه اين مردم سالاري به سرمنزل مقصود برسد. اينكه مي بينيد مثلاً يك دفعه 40درصد مردم در انتخابات شركت مي كنند، بعد 30درصد شركت مي كنند و كمتر و بيشتر مي شود، به اين دليل است كه ما چهار-پنج حزب قدرتمند حكمران نداريم. مردم هم بندگان خدا بايد آدم ها را تجربه بكنند؛ در حالي كه بايد به جاي افراد، احزاب را تجربه كنند. در كشورهايي كه دموكراسي 100ساله و 200ساله دارند، مردم تكليف شان با دو حزب يا سه حزب روشن است. در انگلستان يك حزب كارگر است و يك حزب محافظه كار. مردم مي دانند كه حزب محافظه كار چقدر متعهد است و چقدر به وعده هايي كه داده عمل مي كند و همين طور مي دانند كه حزب كارگر چقدر تعهد دارد و وضعيتش چجوري است. اما اينجا مردم ما بايد آدم ها را تجربه بكنند؛ يك روز به دكتر محمود رأي بدهند، يك روز به دكتر حسن روحاني رأي بدهند، يك روز به مرحوم آقاي هاشمي رأي بدهند، يك روز به فرد ديگري. هيچ كس ديگري پشت اينها پاسخگو نيست؛ اينها خودشان بايد شخصاً به مردم پاسخ بگويند و مردم هم اين آدم ها را بايد تجربه كنند. من در مجلس حوزه انتخابيه اي را سراغ دارم كه ظرف اين دوازده دوره مجلس دوازده تا نماينده فرستاده اند؛ يعني در هر دوره يكي را امتحان كرده اند؛ يا حاج محمد، يا مريم خانم يا فلان و يا فلان نماينده بوده اند. هركدام را كه فرستاده اند، بعد از وسط دوره پشيمان شده اند و در دوره بعد يكي ديگر را فرستاده اند و همين طور در دوره هاي بعدي. خب، اين به نتيجه نمي رسد. من به عنوان يك آدمي كه بالاخره هفت دوره در مجلس بودم، واقعاً مي گويم نماينده هرچه سابقه اش در مجلس بيشتر بشود، كار بلدتر و حكمران تر مي شود. يك نماينده با سابقه اي چهار دوره نمايندگي، حتماً نماينده تر است تا يك كسي كه مي خواهد دور اول برود. آن كسي كه مي خواهد دور اول برود، ممكن است آدم سالم و متديني باشد، ولي در سرش آمال و آرزوهايي دارد كه اصلاً دست نيافتني است. اين هم مقدمه اي بود كه يك خرده طولاني هم شد. درباره مسأله وفاق ملي كه مطرح نموديد، بايد گفت كه بالاخره هر دولتي كه روي كار مي آيد، بايد يك دولت سايه داشته باشد؛ يعني اگر مثلاً حزب الف در قدرت است، حزب سايه بايد مواظب باشد؛ رصد و نقد بكند. البته اينجا بحث چوب لاي چرخ گذاشتن نيست؛ يعني اگر حزب رقيب بخواهد يك كاري بكند كه حزب پيروز ناموفق از كار دربيايد، اين ظلم به مردم، انقلاب و نظام است. اما حزب رقيب مي تواند رصد بكند. اينكه يك موقع بحث دولت سايه مطرح شده بود، بايد گفت كه دولت سايه، دولت خوبي است و من به عنوان يك حزب كه ممكن است يك زماني به قدرت برسم، مي گويم حتي ممكن است اعضاي كابينه ام را هم مشخص كنم. اما رييس جمهوري كه بدون حزب انتخاب مي شود، بايد در دستش دويست تا آدم حكمران مجرب، متخصص و مدير را آماده داشته باشد. نه اينكه موقعي رييس جمهور شد بگويد نيرو از كجا پيدا بكنيم و اگر كساني را خودم انتخاب كنم، ممكن است فلاني خوشش بيايد، فلاني بدش بيايد يا فلان نفر ديگر ناراحت بشود و... . مسأله جناح ها را هم كه گفتيد، حرف مهمي است و من بايد اين را بگويم كه متأسفانه بعضاً همين جريانات ضعيف سياسي موقعي كه با هم قصد رقابت دارند، فكر مي كنند در همه چيز بايد رقابت كنند؛ در حالي كه اين جوري نيست. من به عنوان آدمي كه بالاخره 28 سال در مجلس بودم، واقعاً شهادت مي دهم و خدمت شما و مخاطبين تان مي گويم كه حداكثر 10درصد يا 15درصد تصميمات مجلس جناحي و سياسي است؛ بقيه تصميماتش ملي است. وقتي مجلس مي خواهد بودجه دولت را تصويب بكند، نبايد نگاه كند كه من از اين دولت خوشم مي آيد يا بدم مي آيد؛ اگر خوشم مي آيد بودجه خوب برايش تصويب بكنم و اگر بدم مي آيد، يك بودجه بد برايش تصويب كنم. اگر چنين شود، اين اصلاً حكمراني نيست. بودجه اي كه مجلس براي دولت تصويب مي كند، نتيجه اش به معيشت، اشتغال و رفاه مردم مي رسد. اينكه من بگويم چون دولت مستقر مثلاً هم حزبي من نيست، من بايد چوب لاي چرخش بگذارم، آزار و اذيتش بكنم و دنبال اين باشم كه دولت زمين بخورد، اصلاً كار درست نيست. مقام معظم رهبري بارها و بارها فرمودند كه من از دولت مستقر حمايت مي كنم و به همه هم توصيه كردند كه بايد از دولت مستقر حمايت بكنند. متأسفانه بعضي وقت ها جريانات سياسي تند در مجلس اتهاماتي را عليه ما و برخي ديگر از شخصيت ها مثل آقاي لاريجاني، مطرح مي كنند كه شما موقعي كه در مجلس بوديد از دولت آقاي خاتمي يا دولت آقاي روحاني حمايت كرديد، شما كه راستي بوديد، چرا از اين دولت هاي مثلاً چپي حمايت كرديد. در حالي كه توجه نمي كنند كه ما در مجلس بوديم و مجلس وظيفه اش است تا از دولت مستقر حمايت بكند. دولت هم البته موظف است هواي مجلس را داشته باشد. دولت هم بايد روي حساسيت هاي مجلس حساس باشد. اگر وضعيت به اينجا برسد، آن وقت وفاق ملي معنا مي دهد. آقاي پزشكيان هم واقعاً بسيار آدم متدين و دلسوز است؛ آدمي است كه مردم را دوست مي دارد. بزرگترين آرزويش اين است كه بتواند خدمت مثبتي براي مردم انجام بدهد. در همين جريان چيدن دولت، انواع و اقسام كارگروه هايي را به وجود آورد و درواقع، سفره گسترده اي را پهن شد؛ براي هر وزارت خانه ده پانزده نفر آدم مطرح شدند و بعد يكي يكي حذف شدند. همين طور بالا آمدند تا يكي انتخاب شد. من در مجموع، دولت آقاي پزشكيان را يك دولت معتدل و خوب مي دانم. در اين دولت از نيروهاي معتدل جناح هاي مختلف استفاده كرده است؛ از تندوتيزهاي شان استفاده نكرده است. آدم هاي هنجارشكن و آدم هايي كه به قول معروف، بر صورت همديگر پنجه بيندازند، در اين دولت انتخاب نشده است. به همين دليل، جريانات تند سياسي هر دو طرف، از دست آقاي پزشكيان دل خوشي ندارند؛ هم اصلاح طلبان تندرو، مي گويند اي بابا، چه شد؟ قرار بود فلان باشد، چرا نشد؟ و هم بعضي از جرياناتي مسما به اصول گرايي.بعضي مي گويند كه اين وفاق جناحي شده است؟
اين وفاق ملي هم باز معنا و مفهوم دارد؛ بايد ديد كه معنا و مفهومش چيست. يك زماني مرحوم آقاي هاشمي رفسنجاني(خدا درجات شان را متعالي بگرداند) در دولتش به دولتمرداني كه مي خواستند بحث سياسي بكنند، خيلي راحت مي گفتند براي كارهاي سياسي من هستم، كافي است؛ شما برويد كارهاي تخصصي تان را بكنيد. شما نبايد خيلي كار سياسي كنيد. واقعاً هم همين است؛ يعني وزير كشاورزي، وزير صمت، وزير نفت، سازمان برنامه وبودجه، وزير اقتصاد و امثال اينها، قرار نيست كه اينها كار سياسي بكنند. اگر سازمان برنامه وبودجه ببيند كه كدام شهرستان رأي بيشتر به دولتش داده است تا به آن پول بيشتر بدهد و آن كه كمتر رأي داده، پول كمتر بدهد، اين اصلاً حكمراني نيست؛ اين بچه بازي است. مسأله وفاق ملي اين است كه هر دولتي كه روي كار مي آيد، بايد با مجلس هماهنگ باشد. مجلسي كه روي كار مي آيد بايد از دولت مستقر، ولو اينكه در جريان خودش نباشد، حمايت كند. اينجا بد نيست من دو سه تا از اين كارهايي كه كردم به شما بگويم تا در خاطرتان باشد. يك زماني آقاي ناطق نوري رييس مجلس بود و بنده هم جزء هيئت رييسه و جزء آدم هاي مؤثر مجلس بودم. در سال 76 آقاي ناطق و آقاي خاتمي كانديداي رياست جمهوري شدند و هر دو رقابت كردند؛ بالاخره آقاي خاتمي رأي آوردند. آقاي ناطق روز شنبه صبحش آمد، قبل از اينكه وزارت كشور نتيجه رسمي را اعلام كند، براي آقاي خاتمي پيام تبريك فرستاد. آقاي خاتمي فكر مي كردند كه اينها در مجلس اند و حسابي ما را اذيت مي كنند. جالب است كه بدانيد اولين دولتي را كه آقاي خاتمي به مجلس معرفي كرد، ما به همه وزرايش رأي داديم. درحالي كه در واقعيت قضيه اگر مي خواستيم نصف وزراي خاتمي را به دولت نفرستيم، مي توانستيم؛ يعني در مجلس اين توان رأي را داشتيم. پزشكيان براي چينش كابينه سفره را خيلي پهن كرد در اين شرايط طبيعي ست كه از 15 داوطلب، 14 نفر دل خور و ناراحت بشوند [ماشين صفر هم كارشناسي ميخواد❗️❗️] تبليغ ماشين صفر هم كارشناسي ميخواد❗️❗️ مشاهده شرايط [yn-ad] وقتي لايحه بودجه به تصويب مجلس رسيد، هيات دولت وقت آقاي مهاجراني را موظف كرده بود كه در صدا و سيما از مجلس تشكر كند يك خاطره جالب ديگر هم اينكه اولين لايحه بودجه اي را كه دولت آقاي خاتمي تقديم مجلس كرد، من رييس كميسيون تلفيق بودجه بودم. در انتخابات هم من رييس ستاد آقاي ناطق بودم؛ بالاخره يك آدم سياسي كاملاً پيشاني سفيد بودم كه گرايش جناحي ام معلوم بود. ما اين بودجه را بررسي كرديم و با دولت نشستيم كار كرديم. موقعي كه بودجه تمام شد، شوراي نگهبان ايراداتي گرفت كه آنها را هم حل كرديم و به دولت ابلاغ كرديم. من شب در منزل نشسته بودم و اخبار را از تلويزيون گوش مي دادم؛ ديدم آقاي مهاجراني كه آن موقع وزير ارشاد و سخنگوي دولت بود، در تلويزيون به عنوان سخنگوي دولت ظاهر شد و گفت امروز بودجه را مجلس به ما ابلاغ كرده و من بايد خدمت ملت ايران بگويم بودجه اي كه مجلس تصويب كرده خيلي عالمانه تر و عادلانه تر از لايحه اي است كه ما به مجلس داديم و ما تشكر مي كنيم و از رييس كميسيون برنامه وبودجه هم تشكر مي كنم؛ رييس كميسيون من بودم. من همان موقع به مهاجراني زنگ زدم و گفتم ما را دست انداختيد؛ تشكر از مجلس بله، از رييس مجلس، از كميسيون برنامه وبودجه و از من يعني چه؟ گفت دولت تصويب كرد كه تو بايد بروي و از اين آدم ها تشكر كني. با آنكه دولت آقاي خاتمي كاملاً يك دولتي در مقابل جناح ما بود. مي خواهم بگويم كه كار وفاق ملي اينها است؛ بايد اين كارها را انجام داد. همه مان بايد آقاي پزشكيان را كمك بكنيم. اينكه ايشان از نيروهاي تندوتيزي كه پنجه بر صورت همديگر بكشند، نياورده است، بسيار خوب است؛ يعني كار خوبي كرده است. بالاخره ايشان نيروها را چيده است؛ حتي يك سري اشتباهات تاكتيكي را هم ممكن است كرده باشد. به عنوان نمونه، آقاي پزشكيان براي چيدن كابينه سفره را خيلي پهن كرد؛ روز آخر براي هر وزارت خانه اي پنج نفر، شش نفر، ده نفر و حتي پانزده نفر اسم شان مطرح بود. بالاخره همه ما هواي نفس داريم؛ موقعي كه مثلاً از اين 15 نفر كه براي فلان وزارتخانه معرفي شدند، يكي شان را انتخاب بكنيم، آن 14 نفر ديگر ممكن است دل خور شوند و بگويند ما چه مشكلي داشتيم؛ مگر ما گردن مان كج بود يا طور ديگري بوديم كه انتخاب مان نكرد. اين عمليات مي توانست طوري انجام بشود كه اين نوع دلخوري ها را هم به وجود نياورد. حالا ديگر گذشته است و از آنها بايد بگذريم؛ ولي دولت، دولت خوبي است. مجلس هم خيلي خوب كار كرد؛ بسيار كار ماهرانه اي كرد كه به همه وزراي آقاي پزشكيان رأي داد. من در همان روز بعد از انتخاب آقاي پزشكيان در مرحله دوم، روز شنبه اش، يك ملاقات مفصل با آقاي دكتر قاليباف داشتم و در مورد همين مسائل يك مقداري با ايشان صحبت كردم و گفتم كه الآن واقعاً موقعي است كه مجلس بايد با همه توان از دولت حمايت بكند. الحمد لله كار خوبي هم كردند. الآن مشكلات مملكت خيلي زياد است. هم در ساحت اقتصاد مشكل داريم: معيشت مردم، گراني ها، تورم و... و هم در ساحت سياست مشكل داريم؛ مثل همين احزاب ژله اي. جالب است، ما در دوره گذشته در مجلس يازدهم، يك فراكسيوني داشتيم به نام فراكسيون انقلاب اسلامي كه 220 تا 230 عضو داشت؛ يعني از 290 نماينده، 230 عضو اين فراكسيون بود. اين فراكسيون اينقدر ژله اي بود كه اگر يك وزيري مي خواست رأي بگيرد، نمي دانست كه رأي مي آورد يا نه. من خدمت آقاي قاليباف هم عرض كرده بودم كه در مجلس بايد بر دل نماينده ها حكومت بكند، و الّا به چپ چپ، به راست راست، بشين پاشو و امثال اين حرف ها در مجلس نداريم. در مجلس بايد با دل نماينده ها كار كرد. يك موقعي ما فراكسيون منسجمي در مجلس داشتيم و مي دانستيم اگر تصميم جمعي بگيريم، براي فلان موضوع صد و هفتاد هشتاد رأي داريم. فرقي نمي كرد كه آن موضوع مصوبه بود، قانون بود يا استيضاح و يا هر چيز ديگري. اين هماهنگي و انسجام هم تحكمي نبود، واقعاً اقناعي بود؛ يعني اين صد و هفتاد هشتاد نفر را قانع مي كرديم كه اين كار بايد بشود؛ زيرا به مصلحت كشور است و اگر نشود، به ضرر كشور است. مجلس را اين جوري بايد مديريت كرد و با آن كار كرد. الحمد لله در دوران آقاي قاليباف هم مجلس خوب كار مي كنند. همان روزهاي اول اگر يادتان باشد، در اين مجلس هم يك سري از اين تندوتيزها يك سري حرف هايي مي زدند كه اي بابا، اين چه نوع وزرايي است كه معرفي كردند؛ و ايرادات زيادي مي گرفتند.يعني به مرور، زهرش گرفته شد؟
بله، زهرش گرفته شد و الحمد لله درست شد. عرض كردم كه در كشور ما مشكلات سنگين و عميقي در ساحت هاي مختلف وجود دارد. البته همه اينها راه حل هم دارد كه اين راه حل ها را بايد پيدا كرد. من بارها گفتم و الآن هم مي گويم كه آقاي پزشكيان از همين حالا كه روي صندلي رياست جمهوري نشسته است، روزانه تلنباري از مشكلات روي سرش مي ريزد: بودجه مان ناتراز است، پول گندم كارها را نداريم بدهيم، در تابستان برق نداريم بدهيم، در زمستان گاز نداريم بدهيم، كارخانه هاي فولادي مان بخاطر برق در تنگنا قرار مي گيرند، كشاورزان ما برق شان روزي هفت هشت ساعت قطع مي شود و...، اينها همه مشكلات روزمره است.مشكلات سياست خارجي هم است.
بله، در مسائل سياست خارجي هم اين جور مشكلاتي است. تازه اگر بتوانيد اين مسائل را به صورت موقت حل بكنيد، باز هم به صورت اساسي مشكل حل نشده است. مثل اين است كه آدم دندانش درد بگيرد و هر روز يك مسكن بخورد. اين مسكن ممكن است يك هفته، ده روز يا يك ماه طرف را از درد كشيدن نجات بدهد، اما اين دندان را درمان نمي كند. براي درمان، آن را بايد پيش دكتر برود تا بگويد كه بايد پر كرد يا درآورد و يا بايد ايمپلنت كاشت. درد دندان را با مسكن، آسپرين و استامينوفن نمي شود درمان كرد؛ فقط مي شود دردش را كم كرد. الآن مشكلات مملكت ما بعضي جاهايش نياز به درمان اساسي دارد و حتي يك جاهايي نياز به جراحي دارد كه من در اينجا، همين سه مورد را عرض كردم. الآن بودجه عمومي دولت و مصرف انرژي در كشور به شدت ناتراز است و صندوق هاي بازنشستگي كشور هم تقريباً بسيارشان ورشكسته اند. و قس علي هذا.ناترازي هاي اجتماعي هم بسيار است.
بله. در كنار دست آقاي پزشكيان بايد يك سري اتاق هاي فكر تشكيل بشود و بنشينند براي اين مشكلات اساسي مملكت فكر و چاره بينديشند. عرض كردم اينها همه شان راهكار دارد، اما سخت است؛ بعضي هاي شان واقعاً جراحي است. ما بايد در كشورمان مصرف انرژي را ترازمند بكنيم. يك زماني در مناظره ها و ميزگردها گفتند كه قيمت انرژي مان را بايد اصلاح بكنيم. بعداً از بس كه عليه اين حرف گفتند و گفتند كه الآن مي گويند بنزين را گران نمي كنيم. خب، نمي شود بنزين را گران نكرد؛ بنزيني كه اينجا ليتر 3000 تومان است، در كشورهاي دورتادور ما ليتري 50 هزار تومان است كه در نتيجه، روزي 20ميليون ليتر بنزين از كشور قاچاق مي شود. ما به عنوان كشوري كه بزرگترين منابع انرژي نفت و گاز را داريم، الآن به شدت در انرژي ناترازي داريم و بنزين وارد مي كنيم.فكر مي كنم يك مرتبه آقاي پزشكيان و يك مرتبه هم آقاي عارف و درمجموع، بعد از انتخابات سه صدا از دولت شنيده شد كه هر سه صدا با واكنش هاي منفي بسيار زيادي مواجه شدند.
مي دانم، واكنش هاي منفي را منكرش نيستيم.مي خواهم بگويم كه دولت به عنوان كارگزار حاكميت، بايد اعتماد لازم را نزد مردم به دست آورد.
بله، بايد مشكل بي اعتمادي را حل كند. من يك مثال مي زنم؛ دولت آقاي احمدي نژاد با اينكه اشكالاتي داشت، اما در جريان هدفمندي يارانه ها يك همكاري جدي بين مجلس و آن دولت به وجود آمد. ما براي اينكه يارانه انرژي را هدفمند كنيم، حدود 100 اقدام لازم را ليست كرديم؛ يك سري اقدامات پيشيني، يك سري اقدامات حين اجرا و يك سري هم اقدامات پسيني بود. بعد هم به اين نتيجه رسيديم كه بايد به هر ايراني 40هزار تومان يارانه انرژي بدهيم. اين پول ها نيز به حساب هاي مردم رفت، اما گفتيم تا قيمت انرژي عوض نشود اين پول را نمي توانيد از حساب تان برداريد. جالب است كه آن موقع ملت مي گفتند قيمت را تغيير دهيد؛ چون مي خواستند از حساب هاي شان پول بردارند. بعد هم خود آقاي رييس جمهور سه دفعه آمد به صورت زنده با مردم صحبت كرد كه اين طرح مزايا، اشكالات و گرفتاري هايش چيست. در اين سبك اقدام ما دقيقاً مشخص كرديم كه اقدام كننده كيست، زمان اقدام كي است و چه نوع اقدامي بايد انجام بدهيم؛ همه اينها را تيك مي زديم. من واقعاً اين حرف را قبول ندارم كه ما دولت هاي گذشته را صفر و صدي ببينيم و بگوييم يا خيلي بد بودند و يا خيلي خوب. دولت دكتر روحاني هم خيلي كارهاي مثبت كرد، اما اينكه آقاي رييس جمهور بيايد و بگويد من خودم هم خبر نداشتم كه بنزين كي گران مي شود، معلوم است كه پيامدش همان طوري مي شود كه يادتان است. اين مسئله يك مسئله اي روشن است؛ الآن 35 تا 40درصد از خانواده هاي كشورمان ماشين و خودرو ندارند و آنهايي كه خودرو دارند، ماهي 60 ليتر بنزين 1500توماني مي گيرند و ماهي بي نهايت هم بنزين 3هزارتوماني مي توانند مصرف كنند؛ آنهايي كه خودرو ندارد از اين امتياز بي بهره اند. بالاخره اين مسئله بايد يكجايي حل بشود.همان طرحي كه در كيش اجرا شد؟
بله. من نمي خواهم روي آن تأكيد بكنم، ولي مي خواهم بگويم كه اين طرح مي گفت ما به جايي اينكه به ماشين ها بنزين بدهيم، بايد به آدم ها بنزين بدهيم و بگوييم هر ايراني روز يك ليتر سهميه بنزين دارد. در اين صورت، خانواده اي كه بنزينش را نمي خواهد و نياز ندارد، مي تواند آن را بفروشد.يعني در بورس بفروشد؟
نه، اصلاً بورس هم نمي خواهد؛ هرجايي مي شود آن را فروخت. مثلاً همين الآن براي خريد سيم كارت هاي اعتباري، بورس هم لازم نيست؛ در سوپري هم برويد مي توانيد سيم كارت اعتباري بخريد. از نظر سيستماتيك اين هم كاري ندارد؛ كسي كه بنزين اضافه دارد، مي تواند برود در سوپري، بورس و حتي بانك بفروشد؛ كافي است بگويند كه هر كسي بنزين اضافه دارد فلان بانك مي خرد. در اين صورت، چون 40درصد مردم از گران شدن بنزين سود مي برند و 50درصد هم ضرر مي كنند، خود اين برنامه در بازار تعادل ايجاد مي كند. ديگر لازم نيست كه بنزين را يك دفعه گران بكنيد تا يك عده از مردم را عصباني كنيم. مي خواهم بگويم كه اينها همه شان راه حل دارد. البته راه حل بايد مدبرانه و خردمندانه باشد تا در كشور شوك ايجاد نكند. بالاخره يك پزشك هم در اتاق عمل اگر بخواهد يك آپانديس را عمل بكند، ده نفر كنار دستش دارد؛ يكي مواظب قلبش است، يكي مواظب مغزش است و يكي هم از تنفس مريض مواظب مي كند تا آن پزشك بتواند يك آپانديس را عمل بكند. بالاخره جراحي كار سخت و پيچيده اي است. ولي نمي توانيم هم بگوييم كه حالا ببينيم چه مي شود؛ امشب مان را بگذرانيم، تا بعد. اين نكته را هم بايد بگويم كه من با چراغ گشتم، واقعاً غير از شخص رهبري هنوز كسي را پيدا نكردم كه در فكر 15 سال، 20 سال يا 40 سال آينده كشور باشد؛ يعني براي 40 سال آينده كشور دغدغه داشته باشد. وقتي از روساي جمهور هم سؤال كنيد كه اين كاري كه شما مي كنيد 10 سال ديگر چه مي شود، مي گويد آن موقع هم يك رييس جمهوري است بالاخره خودش مشكل را حل مي كند. در حالي كه اين كاري كه الآن مي كند يك سري آثار براي امروز دارد، يك سري آثار براي 5سال ديگر و يك سري آثار هم براي 20 سال ديگر دارد و بايد در فكر آثار 20 سال بعدي اش هم باشد. من متأسفانه كسي را در مقامات بالا پيدا نكردم كه چنين فكري داشته باشد. چون دموكراسي است، نماينده مجلس هم مي گويد حالا ما دوره مان را بگذرانيم، دوره هاي بعدي بالاخره يك طوري مي شود. اينكه بگويند يك طوري مي شود، اصلاً حكمراني نيست؛ شما به عنوان حكمران بايد بدانيد كه امروز چه خبر مي شود، پنج سال ديگر يا بيست سال ديگر چه خبر مي شود و براي همه اينها بايد راه حل داشته باشيد. انتظار من الآن از دولت آقاي پزشكيان اين است كه بايد اتاق هاي فكر دور دولت تشكيل بشود و اينها با هماهنگي مجلس و قوه قضاييه براي بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب، فكري بكنند. بعضي از اين اقدامات غير قابل اجتناب است؛ يعني اگر اقدام نكنند، خود آن به سراغ تان مي آيد. همين وضع انرژي را ببينيد، ما در دو سال آينده بزرگترين واردكننده بنزين در خاورميانه مي شويم. آيا اين خوب است كه ما به عنوان كشوري داراي بزرگترين منابع انرژي، واردكننده بنزين باشيم؟ بايد يك جوري حلش كرد؛ الآن در كشور ما روز 120ميليون ليتر بنزين مصرف مي شود.آقاي مهندس، مي خواهم اينجا از خدمت تان چند سؤال مرتبط با هم بپرسم:
يك، شما مي فرماييد كه وفاق ملي تقريباً الگوي مسبوق به سابقه است؛ شما سال 76 تمام اعضاي كابينه دولت آقاي خاتمي را تأييد كرديد. سؤال اين است كه دولت وفاق ملي آقاي پزشكيان به عنوان يك استراتژي كوتاه مدت براي گذر از بحران هاي سياسي پيش رو مخصوصاً در مقابل دولت سايه –همان طوري كه اشاره كرديد در آن يك سري آدم هايي اند كه ممكن است سنگ اندازي كنند- و همين طور به عنوان كارگزار حاكميت جمهوري اسلامي ايران، چقدر اعتماد به مردم دارد؟ شما خودتان در انتخابات مجلس در اسفند 1402 فعال بوديد و ديديد كه در تهران در دور دوم بعضاً گفته شد فقط 9درصد مردم شركت كردند. در همين انتخابات رياست جمهوري دور اول نيز 39 درصد و دور دوم 49 و خرده اي و تقريباً 50درصد شركت كردند. بعضي ها معتقدند كه اين 60 درصد يا 50 درصد مردم كه در انتخابات شركت نكردند به خاطر اين بود كه اعتماد نكردند. مي خواهم بدانم كه در اين وفاق ملي ، بخش هاي محسوس جامعه اصلاً ديده مي شوند؟
دو، سؤالي هم در باره ناترازي انرژي ها و ناترازي هاي ديگر كه كشور با آن روبرو است، مطرح مي گردد. در همين تعطيلات گذشته 21 ميليون نفر فقط به استان هاي شمالي كشور سفر داشتند. دولتي كه تازه روي كار آمده است، حالا با همه مشكلاتي كه دارد، مي خواهد قيمت بنزين را مثلاً از 3 هزار تومان به 15 هزار يا 20 هزار تومان برساند، به نظر شما آيا رابطه حاكميت و مردم بعد از بحران هاي 96، 98 و 1401، اينقدر با همديگر همدلانه است كه بتواند مردم را نسبت به اين تصميم قانع كند؟ سه، الآن ما در تهران شاهديم كه تعداد زيادي از ماشين ها خارج از تهران، از شهرستان ها آمدند كه دامداري، كشاورزي و كارگري را ول كردند و به عنوان يك متغير تأثيرگذار در جامعه شدند كه شايد در اقتصاد كلان هم تأثيرگذار باشد. مي خواستم بدانم كه نظر شما در اين موارد چيست؟ ببينيد، مسأله وفاق ملي كه شما فرموديد، اينكه بالاخره جريانات سياسي بايد همدلانه با هم كار بكنند، رقابت هاي شان بايد عاقلانه باشد، در رقابت ها بايد حواس شان باشد كه به منافع ملي خداي نكرده ضربه اي وارد نشود، من براي اينكه رقيب خودم را از ميدان بدر بكنم، بنا باشد در كنار اينكه رقيبم را دارم آسفالتش مي كنم، يك سري از منافع ملي را هم هدف قرار بگيرد. اين بايد مواظب بكند. خب، اين تعريف مي شود در يك حكمراني مطلوب. يك سري سياست هاي ثابت است در كشور، همه كشور اين وجود دارد، مثلاً در خود آمريكا هم حزب دموكرات با حزب جمهوري خواه يك تفاوت هايي دارند، اما يك جاهايي است كه اصلاً با هم فرق نمي كنند. بعضي جاها همين 30 درصد، 40 درصد و 50 درصدي كه گفتيد، ما بالاخره بله، از اول انقلاب گفتيم هر مقدار كه ملت در انتخابات شركت كنند، اين مشروعيت نظام را مي برد بالا. اما خيلي از كشورهاي دموكراتيك است، واقعاً هم دموكرات اند، اما مردم 30درصد در انتخابات شركت مي كنند. آن 70درصد هم كه شركت نمي كنند نه اينكه بگويند ما مخالف حكومت مان هستيم؛ آنها مي گويند اينكه دموكرات ها بيايند يا جمهوري خواه هان بيايد فرقي نمي كند. اما آن 30 درصدي كه شركت مي كنند، مي گويند نه، اگر جمهوري خواهان بيايند مثلاً فرض بكنيد، يك مقداري مي روند در جريان ميليتاريسم و قدرت نظامي را افزايش مي دهند. اگر دموكرات ها بيايند، يك مقداري مي روند در مسائل رفاهي و چيزهايي ديگر. اما تفاوت اين دو تا... مثلاً مي گويم، يكي ممكن است 20 درصد ماليات بگيرد، آن يكي 18 درصد بگيرد. اين جوري نيست كه يكي 20 درصد ماليات بگيرد و يكي بگويد من ماليات نمي گيرم از شما. اصلاً اين خبرها نيست. 18 درصدش مشترك است، سر آن 1 درصد يا 1ونيم درصد رقابت ايجاد مي شود. ما در كشورمان متأسفانه بعضي از دولت ها مي آيند روي كار، مي خواهد تمام كارها دولت گذشته را ناديده بگيرد. اصلاً معنا ندارد. ما تمام مشكلاتي كه الآن در كشور داريم، اين تلنبار مشكلات دوازده سيزده دولت گذشته است، افتخاراتي هم كه داريم عملكرد سيزده دولت گذشته است. از دولت زمان جنگ تا دولت شهيد رييسي خدمت كرده، هركدام شان هم يك سري اشكال داشتند؛ بعضي ها اشكالات را به تأخير انداختند، اين اشكالات هم تلنبار شد. حالا شما بحث بنزين و امثال آن را مطرح كرديد، من در مورد تورم به شما مي گويم كه ما در طول صدسال اخير تاريخ ايران، يعني پنجاه سال قبل از انقلاب و پنجاه سال بعد از انقلاب، هيچ وقت هفت سال پشت سر هم تورم 40درصدي نداشتيم؛ اما الآن اين را داريم و اين خيلي زياد است؛ فاجعه است. يك سري عواملي است كه اين تورم را ايجاد مي كند؛ اين جوري نيست كه مجلس بگويد من تصويب كردم كه تورم نباشد و آن هم گوش مي كند؛ تورم به قانون يا دستور رييس جمهور گوش نمي كند. صد عامل، تورم زا است؛ اين عوامل را درستش بكنيد تا اين تورم آرام بشود. ما در سال 74، زمان دولت آقاي هاشمي رفسنجاني تورم 49ونيم درصدي را هم داشتيم، اما بلافاصله ترمزدستي را كشيديم و سال بعدش 12 درصد شد. راجع به محاسبه رشد تورم هم اين را به شما بگويم كه 7 سال تورمِ 40 درصدي، 280 درصد نمي شود؛ زيرا اين تصاعد هندسي است؛ يعني 7 تا 40 درصد پشت سر هم، 600 درصد مي شود و اين وحشتناك است. حالا كه مي خواهيد جلو اين تورم را بگيريد، چه كار بايد بكنيد؟ چند روز پيش نماينده جديد مجلس آمده بود، من با ايشان صحبت كردم و گفتم شما اولين مطالبه اي كه از حوزه انتخابيه خود داريد اين است كه مثلاً كارمندي مي گويد تورم 40درصد است، اما حقوق ما 20 درصد اضافه شده است؛ اين عادلانه نيست. شما مي گوييد چشم، من رفتم در مجلس حقوق شما را هم 40 درصد مي كنم. به محض اينكه حقوق اينها را 40 درصد كرديد، آن وقت تورم مي شود 50 درصد. اگر حقوق را 50 درصد كرديد، تورم 70 درصد مي شود. بنابراين، مشكل تورم مسئله كوچك نيست كه شما فكر كنيد كه با يك مصوبه اي بشين پاشو مي توانيد تورم را مديريت و مهار بكنيد؛ امكانات و پيچيدگي هاي آن را نيز در نظر بگيريد. براي مهار كردن تورم، جراحي نياز است. اينكه آن جراحي را مردم مي پذيرند يا نمي پذيرند، بايد كارهاي فرهنگي، توجيهي انجام داد. يك زماني آقاي خاتمي در همان اوايل تشكيل دولتش، جلسه اي گذاشته بود و از بزرگان اقتصادي كشور، از جريانات مختلف، دعوت كرده بود كه ما مشكلات كشور را چه جوري حل كنيم. آن وقت ما هم در ميان آنها بوديم و ما را هم دعوت مي كردند. يكي دو جلسه من صحبتي نكردم، بعد از جلسه سوم به آقاي خاتمي گفتم شما ممكن است سؤال تان اين باشد كه اين باهنر آمده سه جلسه اينجا نشسته، سه ساعت به حرف ها گوش داده ولي هيچ چيزي نگفته است و يادداشت هم نمي كند. گفتم آقاي خاتمي، حرف من اين است كه اولاً، اين حرف هايي كه آقايان اقتصاددان ها مي زنند، من اين حرف ها را بسيار شنيدم؛ هم اينطرفي ها را شنيدم و هم آن طرفي ها را شنيده ام. ثانياً، يك مشكلي كه شما داريد، عاطفي بودن تان است؛ شما دنبال يك راه حل اقتصادي مي گرديد كه هيچ كس ضرر نكند و اين راه حل را خداوند متعال خلق نكرده است. شما هر تصميمي كه بگيريد يك عده ضرر مي كنند و يك عده سود مي برند. درستش اين است كه بايد تصميمي بگيريد كه هم اكثريت جامعه از آن سود ببرند و هم اقليت جامعه كه ضرر مي كنند، نابود نشوند و زندگيشان مختل نشود. شما بايد بتوانيد اين را به تصويب برسانيد و الا اگر به دنبال يك تصميم اقتصادي باشيد كه همه سود ببرند، اصلاً اين طور چيزي در عالم خلقت وجود ندارد. بنابراين، اينكه شما مي گوييد آيا مي شود يا نمي شود، بايد گفت كه حكمراني سختي اش در همين است؛ حكمران مطلوب بايد كارهاي سخت را بتواند انجام بدهد. اينكه چه جوري بخواهد انجام بدهد، مي تواند بنشيند مورد به مورد و قدم به قدم، راه حل مشكلات و كارهاي سخت را پيدا كند. حكمران خوب بايد جدول زمان بندي داشته باشد و عوامل محيطي و انساني مشكلات را بررسي كند. اگر خداي نكرده، 5درصد از جامعه در اين تصميم اقتصادي لِه شوند، آنها را بايد يك جوري، مثل درخت انگور يك چوب بستي زيرش زد كه بتواند روي پاي خودش بايستند. هيچ كدام از اينها بدون برنامه ريزي نيست. بسياري از اين چيزها را حتي حكومت هاي ديگر تجربه كردند. ما يك زماني در آمريكا جنوبي در ونزوئلا تورم 1000درصدي داشتيم. رفتند جراحي اساسي كرده و كنترل كردند.خيلي ها مي گويند خط مقدم اين جراحي اساسي از جريان مسائل سياست خارجي است كه بايد حل بشود.
يك زماني دولت آقاي احمدي نژاد مي گفت اين قطعنامه هاي تحريم عليه ايران ورق پاره است. اشنباه مي گفتند؛ نه، ورق پاره نيست، مؤثر است. آنها بلدند؛ نقطه زني هم مي كنند، تحريم هم مي كنند و مشكل هم ايجاد مي كنند. بعضي ها هم در دولت آقاي روحاني از اين طرف مي گفتند كه اگر اين تحريم ها برداشته نشود ما آب خوردن هم نداريم؛ اين هم افراط است و من افراط وتفريط را قبول ندارم. همين الآن هم اگر به شما كمي بگويم، 50 درصد از مشكلات اقتصادي ما به تحريم ها برمي گردد و 50 درصد ديگر آن به ناكارآمدي هاي خودمان برمي گردد.يعني سوء يا ضعف مديريت خود ما است؟
بله، سوء يا ضعف مديريت است. اگر بنا باشد كه مشكلات اقتصادي مان را حل بكنيم، حتماً بعضي راه حل هايش سياسي است. ما اين را در دنيا هم داريم؛ حتي كشورهاي متخاصمي كه در حال جنگ با همديگرند، يك سري منافع مشترك براي هم تعريف مي كنند و مي روند روي آن با همديگر كار مي كنند و ما هم بايد اين كارها را بكنيم. قدرت ديپلماسي كشور بايد اينقدر قدرتمند باشد كه ما حتي با كشورهاي متخاصم مان هم بتوانيم كار بكنيم.ديروز هم ديديم كه تعدادي از ايراني ها تحريم شد؛ در واقع شرايط را تنگ تر و سخت تر ساختند.
بله، آن هست؛ اما باز هم اگر شما اين حرف را بزنيد كه بعضي ها مي گويند تمام راه حل هاي مشكلات اقتصادي ما مسأله ديپلماسي است، من اين را اصلاً قبول ندارم. باز هم تكرار مي كنم كه من نمي گويم قطعنامه ها ورق پاره است؛ نه، خيلي آسيب مي رساند، اذيت مي كند، هزينه دارد، هزينه هاي ما را بالا مي برد، اما بايد به هركدام شان وزن مناسب خودشان را دارد. در دنيا هم خيلي از كشورها را داريم كه اصلاً تحريم نيستند، ولي گرسنه گرسنه اند. بايد از اين طرز فكر هم اجتناب كنيم كه تمام راه حل مشكلات اقتصادي ما ديپلماسي است.